زیرکی

زیرکی به معنای توانایی فهم سریع و دقیق مسائل و موقعیت‌ها و تصمیم‌گیری هوشمندانه در شرایط مختلف است. افراد زیرک معمولاً توانایی تشخیص نکات مهم و کلیدی را دارند و می‌توانند با استفاده از دانش و تجربه خود، راه‌حل‌هایی کارآمد و خلاقانه برای مشکلات پیدا کنند. زیرکی بیشتر به هوش عملی و درک عمیق موقعیت‌ها مربوط می‌شود تا صرفاً داشتن اطلاعات زیاد.

زیرکی علاوه بر هوش و دانش، نیازمند تیزبینی و دقت در مشاهده رفتارها و شرایط اطراف است. فرد زیرک می‌تواند از فرصت‌ها به بهترین شکل استفاده کند و از خطرات و مشکلات احتمالی پیشگیری کند. همچنین، این توانایی باعث می‌شود که شخص در روابط اجتماعی و تعاملات انسانی بهتر عمل کند و بتواند دیگران را به خوبی درک کرده و با آنها به شیوه‌ای مؤثر ارتباط برقرار کند.

در نهایت، زیرکی یک مهارت مهم است که در زندگی روزمره و حرفه‌ای هر فرد نقش حیاتی دارد. با تمرین و افزایش آگاهی می‌توان این ویژگی را تقویت کرد و به فرد کمک کرد تا در مواجهه با چالش‌ها با اعتماد به نفس و هوشمندی عمل کند. بنابراین، مفهوم این کلمه نه تنها به توانایی حل مسائل بلکه به شناخت بهتر خود و محیط اطراف نیز مربوط می‌شود.

لغت نامه دهخدا

زیرکی. [ رَ ] ( حامص ) بصیرت. فطانت. دهاء. فطنت. تیزی خاطر. ذکاء. ذکاوت. کیاست. کیس. ثقافت. ثقف. بزاعت. مهارت. ظرافت. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). عقل و دانش و ادراک. ( آنندراج ). فراست و ادراک و کیاست و تیزفهمی و چالاکی. ( ناظم الاطباء ). باهوش بودن. هوشیاری. صاحب فراست بودن. ( فرهنگ فارسی معین ):
به هنگام برنایی و کودکی
به دانش توان یافتن زیرکی.فردوسی.زبان آوری راستی خواندش
بلنداختری زیرکی داندش.فردوسی.با همه زیرکی و رندی و پردانی
نخل این کار بر آورد پشیمانی.منوچهری.کی پسندد عاقل از ما در مقام زیرکی
کاسب تازی مانده بی جو، که به پیش خر نهیم.سنائی.آنکه دعوی زیرکی کردی گفت چه قسمت کنیم. ( کلیله و دمنه ).
روزی ز آسمان به سر کلک تو رسد
تا تو به سیر کلک ببخشی بزیرکی.سوزنی ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).شنیده ام که به شطرنج در فزود کسی
یکی شتر ز سر زیرکی و دانائی.مجیر بیلقانی.تحفه فرستی ز شعر سوی عراق اینت جهل
هیچکس از زیرکی زیره به کرمان برد.جمال الدین اصفهانی.گیرم ز روی عقل همه زیرکیش هست
با کید روزگار بجز ابلهیش نیست.خاقانی.دخت او نیز در کنار آورد
زیرکی بین که چون بکار آورد.نظامی.آن فرشته که آدمی لقب است
زیرکانند و زیرکی عجب است.نظامی.با همه زیرکی که در خرد است
بیخود است از تو و بجای خود است.نظامی.رجوع به زیرک شود.
زیرکی. [ رَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سبزواران است که در بخش مرکزی شهرستان جیرفت واقع است و 195 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فرهنگ معین

(رَ ) (حامص. ) هوشیاری.

فرهنگ عمید

۱. زیرک بودن.
۲. هوشیاری.

فرهنگ فارسی

با هوش بودن هوشیاری صاحب فراست بودن.
دهی از دهستان سبزواران است که در بخش مرکزی شهرستان جیرفت واقع است و ۱۹۵ تن سکنه دارد.

دانشنامه عمومی

زیرکی (بدخشان). زیرکی ( به لاتین: Ziraki ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولسوالی راغستان واقع شده است. زیرکی ۲٬۵۰۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
زیرکی (جماعت). زیرکی جماعت و شهرکی در جنوب غربی کشور تاجیکستان است که در ناحیهٔ کولاب ولایت ختلان قرار دارد. جمعیت این جماعت ۲۱۵۲۲ است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زیرکی از عناوینی است که در کودک وقتی که می خواهد در اموال خود تصرف کند مطرح می شود.

زیرکی تیز فهمی و باهوشی است.
← کاربرد زیرکی در فقه
۱. ↑ جواهر الکلام ج۲۶، ص۵۱.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۴، ص۳۳۷.
...

جمله سازی با زیرکی

آلنی حالا بیش از ۵۰ سال سن داشت و کم‌کم سرعت و زیرکی جوانی را از دست می‌داد و در عوض هر روز بیشتر و بیشتر در عرفان غرق می‌شد و کم‌کم روح و بدنش به وحدت می‌رسیدند.
هرگز دهد دل زیرکی در دست نادان کودکی نقدار دهی سد جان یکی با وعده ی مشتی زرش
سعدی تو مرغ زیرکی خوبت به دام آورده‌ام مشکل به دست آرد کسی مانند تو شهباز را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال سنجش فال سنجش فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب