این کلمه در زبان فارسی معانی متعددی دارد که بسته به متن و لهجه، میتواند به موارد مختلفی اشاره کند. در یک معنا، گردی به شجاعت و دلاوری اشاره دارد. این مفهوم به ویژه در ادبیات فارسی و در آثار بزرگی مانند شاهنامه فردوسی برجسته است و به ویژگیهای پهلوانی و مردانگی اشاره میکند. از سوی دیگر، در برخی از متون، گردی به بدبختی و زوال نیز تعبیر شده است. این معنا در لغتنامه دهخدا به وضوح آمده و نشاندهنده حالتی از نقصان و نابودی است. به علاوه، گردی میتواند به نازکی و لطافت نیز اشاره داشته باشد. در اینجا، معنای آن به باریکی و ظرافت مربوط میشود که در توصیف اشیاء یا ویژگیهای خاص به کار میرود. همچنین، در برخی گویشها، این واژه به معنای اطراف و نزدیک به چیزی استفاده میشود. به این ترتیب، گردی میتواند به فضای پیرامون یک شیء اشاره کند که در مکالمات روزمره و محاورهای مشهود است. این تنوع معانی نشاندهنده غنای زبان فارسی و قابلیتهای آن در بیان مفاهیم مختلف است.
گردی
لغت نامه دهخدا
گردی. [ گ ِ ] ( حامص ) تدویر. ( ناظم الاطباء ). استداره. کرویت.
گردی. [ گ َ ] ( اِ ) بدبختی و زوال جاه، همچون: پادشاه گردی و اشراف گردی. ( آنندراج ). || ( ص نسبی ) سخت باریک و نازک. سخت لطیف و نازک ( جامه ).
گردی. [ گ ُ ] ( حامص ) پهلوانی. دلاوری. رشادت. شجاعت:
چنین گفت کز عهد شاهان داد
به گردی نخوانمت خسرونژاد.فردوسی.ندیدم سواران گردنکشان
به گردی و مردانگی زین نشان.فردوسی.ز مردی و گردی به ما ننگرد
از این مرز کس را به کس نشمرد.فردوسی.از خاندان خویش بزرگ آمد و شریف
آموخته ز اصل و گهر گردی و گوی.فرخی.به شبرنگ شولک درآورد پای
گرایید با گرز گردی زجای.اسدی.مران اژدها را به گردی و برز
شنیدی که چون کوفت گردن به گرز.اسدی.
گردی. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 50هزارگزی جنوب خاوری هرسم و جنوب خاوری شاه آباد. در دامنه قرار گرفته و دارای 180 تن سکنه است. آب آنجا از زه آب رودخانه باقرآباد تأمین میشود. محصول آن غلات، دیم و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. تابستان را از طریق هرسم اتومبیل میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
فرهنگ عمید
۱. دلیری.
۲. پهلوانی.
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
موقعیت جغرافیایی شهرها و مناطق اطراف به شرح زیر است: