پیران، یکی از ایلهای کرد است که در شمال غربی ایران و شمال شرقی عراق سکونت دارد. درباره این ایل، گفته میشود که نام اولیه آن وُسو بوده و سپس به وُسوسَوار تغییر یافته و در نهایت به این نام تبدیل شده است. وسو و وسوسوار به عنوان نام رئیس ایل شناخته میشدهاند. اطلاعات دقیقی درباره علت این تغییر نام در دست نیست. اعضای این ایل به زبان کردی صحبت میکنند و به گویش کرمانجی جنوبی یا سورانی تسلط دارند و از اهل سنت و مذهب شافعی هستند.

پیران
لغت نامه دهخدا
با چنین پیران لابل که جوانان چنین...ابوحنیفه اسکافی.ملک کیخسرو روزست خراسان، نه عجب
که شبیخون گه پیران بخراسان یابم ؟خاقانی.
پیران. ( اِخ ) دهی از بخش پشت آب شهرستان زابل واقع در 10 هزارگزی باختر بنجار و 3 هزارگزی راه فرعی ادیمی به زابل. جلگه، گرم، معتدل. دارای 1093 تن سکنه. آب آن از رودخانه هیرمند. محصول آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی گلیم و کرباس بافی و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
پیران. ( اِخ ) دهی از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد واقع در6 هزارگزی باختر لردگان و یک هزارگزی کنار راه عمومی لردگان بپل کره. کوهستانی، معتدل. دارای 183 تن سکنه. آب آن از چشمه و دریاچه لردگان. محصول آنجا غلات و ارزن و تنباکو و بادام و برنج. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان جاجیم و قالی بافی وراه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
پیران. ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پاریز. بخش مرکزی شهرستان سیرجان واقع در 105 هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد. سر راه مالرو گوداحمر به خانه سرخ. دارای 8 تن سکنه. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
پیران. ( اِخ ) دهی از دهستان ذهاب بخش سرپل ذهاب شهرستان قصر شیرین. واقع در ده هزارگزی شمال خاوری سرپل ذهاب. کنار راه عمومی ریژاب و کوهستانی، گرمسیر، مالاریائی. آب آن از رودخانه الوند.محصول آنجا غلات و میوه جات و صیفی و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. انجیر این محل بخوبی معروف است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
پیران.( اِخ ) نام یکی از دهستانهای ششگانه بخش حومه شهرستان مهاباد. این دهستان در قسمت جنوب باختری بخش واقع و از شمال بدهستان لاهیجان، از جنوب بدهستان منکور،از خاور بدهستان لاهیجان و از باختر بمرز ایران و عراق محدود میباشد. موقعیت طبیعی دهستان: قسمت خاوری جلگه و معتدل و قسمت باختری کوهستانی سردسیر است. راه شوسه خانه به نقده و خانه بمرز عراق از شمال باختری این دهستان میگذرد. آب قراء آن از رودخانه های لاوین بادین آباد چشمه سارها و آب کوهستانی تأمین میگردد.محصول عمده دهستان غلات و توتون، حبوبات و محصول دامی. شغل ساکنین آن زراعت و گله داری است. صنایع دستی جاجیم و جوراب بافی میباشد. دهستان پیران از 32 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل و جمعیت آن درحدود 4200 نفر و قراء مهم آن امین آباد، زیوه شین آوا ( مرکز دهستان )، قلعه رش ( قزکلا ) میباشد. صادرات آن عبارت از غلات و توتون و پشم و روغن است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
فرهنگ فارسی
پهلوانی مشهور از توران و سرلشگر افراسیاب
فرهنگ اسم ها
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ویسه سپهدار افراسیاب تورانی و یکی از شخصیتهای محبوب در داستان سیاوش
دانشنامه آزاد فارسی
دانشنامه اسلامی
به گفته میرزاجعفر مشیرالدوله در۱۲۷۲ق، پیران ها ۷ ماه از سال را در ملک لاهیجان (در شمال غربی ایران) و ۵ ماه از فصول سرد سال را در گرمسیر ملک عثمانی (در عراق کنونی) به سر می بردند. در آن زمان، آبادی مهم جلگه لاهیجان قصبه پسوه بود، اما پیش از آن قصبه کهنه لاهیجان پیران نامیده می شد و در دامنه شرقی رشته کوه های قندیل (در مغرب جلگه، چراگاه دام های عشایر مُکری و بلباس) نزدیک به رود بادین آوا قرار داشت که آبادی اصلی و حاکم نشین این جلگه بود.در حدود آغاز سده ۱۴ش پیران ها که در سرزمین عراق می زیستند، به ایران آمدند و بخشی از آن ها در قسمت هایی از جلگه لاهیجان سکنا گزیدند. به گفته ادمندز که در سال های ۱۲۹۸-۱۳۰۴ش/ ۱۹۱۹-۱۹۲۵م در مناطق کردنشین شمال شرقی عراق به سر می برد، پیران ها در دو بخش کوهستانی شمال منگور و غرب رود لاون (قسمت بالادست رود زاب در ایران) و بخش دشتی در روستاهای بیتوین ساکن بودند. تا زمان تثبیت و نشانه گذاری مرز ایران و عراق در اواخر دهه ۱۹۳۰م، طوایف این ایل و چند ایل دیگر در دو سوی مرز، ییلاق و قشلاق می کردند. مناطق زندگی پیران ها در عراق را کویسنجق، بیتوین، قره جوغ و اربیل و نواحی سکنای پیران های ایران را در فاصله رودهای لاون و بادین آوا نوشته اند. در تقسیمات کشوری کنونی ایران، منطقه زندگی پیران ها در شهرستان مرزی پیرانشهر (شامل دهستان های لاهیجان شرقی، لاهیجان غربی، پیران، لاهیجان و منگور غربی) قرار دارد. شهرستان پیرانشهر به نام این ایل خوانده شده است. طایفه های ایل پیران در دهه ۱۳۴۰ش در آبادی های بسیاری پراکنده بودند. شین آوا (شین آباد)، مرکز عشایر پیران و محل زندگی رئیس ایل، نَمَن جا، قَلاتْ رَش، گَزْگَسْک، کاسورده، زیو، زِدان، کُنه لاهیجان (کهنه لاهیجان)، کُنه خانه (کهنه خانه)، جَران، سِلْکْ آوا، دیلْزه، دَلاوان، چییان، بادین آوا، گُرگول و سُخانْلو ازجمله این آبادی ها هستند.
سازمان ایلی و سرپرستی
پیران ها در گذشته عضو اتحادیه ایلی بلباس بودند. بلباس خود از ابتدا جزو عشیره روزکی (روژکی) بود. عزاوی تقسیمات ایل پیران را چنین برمی شمارد: مورک، برچم، احمد الکه، هُوله مِله، حسن آغایی، مخانه، سه بریمه، فقی خالیا (فقی خلیا)، وسطا پیرا، ییوا، هرزن سما و هون هل کرینا. ایل پیران ایران به ۴ طایفه به نام های موریک، سادات (یا ساداتِ حسینی)، امین عشایری و قرنی احمدی تقسیم می شود و دارای ۵۰ تیره است. پیران ها برآن اند که امین عشایری و قرنی احمدی هر دو از طایفه وسوسوار (رئیس ایل) بوده، و از آن منشعب شده اند. طایفه سادات حسینی در اصل جزو ایل پیران نبوده، و در اثر هم جواری و آمیختن با پیران ها از طایفه های این ایل به شمار آمده اند. طایفه موریک ها نیز گویا زمانی پیش از ۱۲۷۲ق به پیران ها پیوسته اند و از ابتدا جزو آنان نبوده اند. ریچ که در سفر به کردستان (۱۲۳۵ق/۱۸۲۰م) مدتی در میان بلباس ها می زیسته است، می نویسد: در اتحادیه ایلی بلباس، ازجمله پیران هریک از مردان ایل ها، در مسائل عمومی حق رأی داشت و درباره حل و فصل امور با رؤسای بلباس مشورت می کرد. افراد ایل هنگام کوچ، گروه هایی به نام هُبه (اُبه) تشکیل می دهند. هر گروه شامل چند خانواده است که هریک در چادر خاص خود زندگی می کند. سرپرست هبه را رِدِن پی (ریش سفید) می نامند. پیران ها رهبر و بزرگ ایل را رئیس، و رهبر و بزرگ طایفه را گُوره (بزرگ) می نامند. به گفته یکی از آگاهان محلی پس از وسو یا وسوسوار، نخستین رئیس ایل پیران، پسرش قرنی آقا سرپرست ایل شد. او دو پسر به نام های مامندآقا و کاک احمد داشت. مامندآقا، پسر بزرگ تر، رئیس ایل پیران شد و کاک احمد سرپرست دسته ای شد که اکنون طایفه احمدی نامیده می شود. مامندآقا و پس از او جانشینانش، افزون بر ریاست ایل، سرپرستی طایفه امین عشایری را نیز که خود از این طایفه بودند، برعهده داشته اند.
کوچندگی و ده نشینی
...