سرکا

لغت نامه دهخدا

سرکا. [ س ِ ] ( اِ ) سرکه و به زبان عربی خَل گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). سرکه. ( رشیدی ):
کسی کو در شکرخانه شکر نوشد به پیمانه
بدین سرکای نه سالش نباید کرد خرسندی.مولوی ( از جهانگیری ).هرکه صفراوی بود سرکا کشد.مولوی ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(س ) (اِ. ) تُرشی، سرکه.

فرهنگ عمید

= سرکه

دانشنامه عمومی

سرکا، روستایی است از توابعشهرستان چالوس در استان مازندران ایران.
این روستا در دهستان بیرون بشم قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۱۹ نفر ( ۳۵خانوار ) بوده است.

ویکی واژه

تُرشی، سرکه.

جمله سازی با سرکا

محمدحسین در دهه دوم زندگی به حوزه نجف رفت و مشغول تعلیم در نزد استادان حوزه آن روز شد. تحصیلات مقدماتی را در محضر شیخ محمد حسن تویسرکانی شروع نمود و تا سن بیست سالگی آن را کامل کرد. ایشان اصالتاً آملی بودند.
آنومالی تویسرکان ۲ یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر تویسرکان استان همدان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، طلا است.
اسماعیل ظفری از سیاستمداران ایرانی بود، که در دوره‌های چهاردهم و شانزدهم بعنوان نماینده ملایر، نهاوند و تویسرکان در مجلس شورای ملی حضور داشت.
آنومالی تویسرکان ۱ یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر تویسرکان استان همدان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، طلا است.
اکبرآباد (تویسرکان)، روستایی از توابع بخش قلقل‌رود شهرستان تویسرکان در استان همدان ایران است.
شهرستان‌های همدان، اسدآباد، بهار، تویسرکان، ملایر و نهاوند از مهم‌ترین سکونتگاه‌های عشایر در این استان به‌شمار می‌روند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هنگام
هنگام
کس شعر
کس شعر
قرین
قرین
مکان
مکان