درخشش

درخشش یک واژه فارسی است که به معنای تابش نور یا روشنایی شدید و خیره‌کننده به کار می‌رود.

معانی و کاربردها:

نور و روشنایی: این واژه می‌تواند به معنای تابش نور، مانند درخشش خورشید، ستاره‌ها یا اشیاء براق باشد که حالتی از شگفتی و زیبایی را به تصویر می‌کشد.

زیبایی و جذابیت: در برخی موارد، این کلمه به زیبایی و جذابیت یک شخص، یک شیء یا یک اثر هنری اشاره دارد. مثلاً درخشش چهره یک فرد در یک مراسم خاص می‌تواند به معنای ویژگی‌های جذاب و خاص او باشد.

موفقیت و برتری: این کلمه می‌تواند به معنای موفقیت و برتری نیز باشد، مثلاً درخشش در یک مسابقه یا در یک زمینه خاص که باعث می‌شود این افراد در مقایسه با دیگران برجسته‌تر به نظر برسند.

لغت نامه دهخدا

درخشش. [ دُ / دَ / دِ رَ ش ِ ] ( اِمص ) عمل درخشیدن. اسم از درخشیدن. درخشندگی. روشنی. رونق. تابداری. ( ناظم الاطباء ). پرتوافکنی. روشنی دهی:
میان بزرگان درخشش مراست
چو بخشایش و داد و بخشش مراست.فردوسی.- درخشش جای؛ جایی که آفتاب و ماه طلوع میکند. مشرق. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(دَ یا دِ رَ ش ) (اِمص. )روشنی دادن.

فرهنگ عمید

پرتو دادن، فروغ و روشنی دادن.

فرهنگ فارسی

درخشیدن
( اسم ) پرتو افکنی روشنی دادن.

ویکی واژه

روشنی دادن.

جملاتی از کلمه درخشش

در هنگام طلوع و غروب خورشید به دلیل اثر پراکندگی رایلی و پراکندگی می در بخش زیادی از هواکرهٔ زمین نور خورشید ضعیف تر دیده می‌شود و حتی گاهی درخشش آن قدر کم است که می‌توان به آسانی با چشم غیرمسلح یا ابزارهای نوری خورشید را تماشا کرد (به شرطی که مطمئن باشیم در شرایطی نیستیم که ناگهان درخشش خورشید زیاد شود و از پشت ابر بیرون آید).

میان بزرگان درخشش مراست چوبخشایش داد و بخشش مراست
او در مسابقات نهایی یورو ۲۰۰۸ در تیم ملی فوتبال کشورش تحت رهبری گاس هیدینک درخشش قابل ملاحظه‌ای داشت.
در اواخر دهه ۳۰ و با حضور مدیران جدید، یونیورسال در تلاش بود با بودجه‌های کم، توده‌های بیشتری از مردم را سرگرم کند. تلاشی که به ثمر نشست و کمپانی به لطف درخشش ستاره جوان خود توانست از میان ضررهای خویش برخیزد و از زیان ۱٫۸ میلیون دلاری در سال ۱۹۳۶ به سود خالص ۱٫۵ میلیون دلار در سال ۱۹۳۹ دست پیدا کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم