گسیختن یا پاره شدن به پاره شدن و از هم پاشیدن چیزی گویند.
- داد ازین دشمن مروت دوستان جویا که باز رشتهٔ پیمان و الفت را ز هم بگسیختند
- نز خدایم میتوان بگریختن نز خودی نیزم توان بگسیختن
- خنده زنان هر زمان می نگری بر فلک عقد ثریا شود مایل بگسیختن
- دل به تار نفس سست مبند از غفلت که بر هر دم زدن آماده بگسیختن