پاد

پاد به معنای پاس و نگاهبان است و می‌تواند به پاسبانی و نگهداری از چیزی اشاره کند. همچنین به مفهوم دوام و ثبات نیز اشاره دارد. در اینجا به ما مفهوم سامان و توانمندی را نیز یادآور می‌شود. از دیدگاه برخی دانشمندان، واژه پادشاه از ترکیب پاد و شاه به وجود آمده است که به معنای سلطنت و رهبری است. در این زمینه، تخت و اورنگ به عنوان نمادهایی از قدرت و حکمرانی شناخته می‌شوند. همچنین، مفهوم پات به عنوان سریر و جایی برای استراحت و قدرت، در این تعریف گنجانده شده است. در کنار این مفاهیم، عمل شستن و پاک کردن نیز به نوعی به تطهیر و پاکسازی اشاره دارد که می‌تواند به نمادین بودن حکمرانی و قدرت در نزد پادشاهان مربوط شود. به طور کلی، این واژه‌ها و مفاهیم به ما کمک می‌کنند تا درک بهتری از ساختارهای اجتماعی و سیاسی در تاریخ داشته باشیم و اهمیت آنها را در تمدن‌های گذشته بشناسیم.

لغت نامه دهخدا

پاد. ( اِ ) پاس. || نگاهبان. پاسبان. || پائیدن. دوام. ثبات. ( برهان ). || سامان و دارندگی. || بزرگ و عمده. ( برهان ). و باز صاحب برهان گوید پادشاه مرکب از این کلمه و شاه است. || تخت. اورنگ. ( برهان ). پات.سریر. || شستن و پاک کردن. ( جهانگیری ).

فرهنگ معین

پسوندی که معنای دارنده و نگهبان را می رساند مانند: آذرپاد.
پیشوندی که معنای ضد و مخالف را می رساند مانند: پادزهر.
( اِ. ) = پات: تخت، سریر.

فرهنگ عمید

تخت، اورنگ.
ضد، مخالف (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): پادتن، پادزهر.

فرهنگ فارسی

نگهبانی، نگهبان، پات، تخت، اورنگ
( اسم ) تخت سریر اورنگ.
نگاهبان پاسبان

ویکی واژه

پیشوندی که معنای ژود، ضد و مخالف را می‌رساند مانند: پادزهر.
پسوندی که معنای دارنده و نگهبان را می‌رساند مانند: آذرپاد.
پات: تخت، سریر.

جمله سازی با پاد

مباد کز پی خشنودی چهار رئیس دو پادشا را در ملک دل بیازارم
گرین پادشاهی زتخم کیان بخواهد شدن تو چه بندی میان
گدایانی از پادشاهی نفور بامیدش اندر گدائی صبور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال زندگی فال زندگی