ولی

ولی

این واژه که به معنای سرپرست و دوست است در عرفان به کار می‌رود و دارای یک کاربرد مشهور و سه کاربرد غیرمشهور است. کاربرد مشهور این اصطلاح به سالکانی اشاره دارد که از دنیای مادی عبور کرده و به مقام تصرف در آن دست یافته‌اند. استفاده رایج از این کلمه و اولیا به همین معناست. همچنین، این واژه به معنای کسی است که طاعات او پیوسته است و هیچ معصیتی در میان این طاعات وجود ندارد؛ یا به کسی اطلاق می‌شود که خداوند او را برای خود خالص کرده و سرپرستی او را به عهده گرفته است؛ یا به کسی که خداوند او را در مرتبه‌ای نزدیک به خود قرار داده و حجاب‌ها را از قلب او برداشته است. مرتبه هر سرپرست با دیگری متفاوت است. در مورد کاربرد این واژه، میان صوفیان شیعه و سنی اختلاف نظر وجود دارد، هرچند که همه آن‌ها علی بن ابی طالب (ع) را سرسلسله عارفان و مکتب‌های عرفانی می‌دانند. از دیدگاه عارفان شیعه، بالاترین مرتبه‌ای که به سرپرستی از اولیاء داده شده، مرتبه دوست مطلق، پیامبر اکرم (ص) و وارثان دوازده‌گانه اوست. پس از آن، کامل‌ترین اولیای امت محمدی (ص) و سپس اولیای دیگر امم قرار دارند.

لغت نامه دهخدا

ولی. [ وَ ] ( حرف ربط ) مخفف ولیکن. صاحب المعجم گوید: اصل آن ولیک است و ولیک اصلش لیک. ولیک اصلش بیک به پارسی قدیم میرسد که امروز مهجورالاستعمال است. رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم شود. ولیکن. ولکن ( عربی ). حرف ربط است و استثناء را رساند.

فرهنگ معین

( وَ یُ ) [ ع. ] (ص. ) ۱ - دوست، یار. ۲ - نگهبان. ۳ - کسی که عهده دار انجام کارهای کس دیگر باشد.
(وَ ) [ ع. ] (حر رب. ) استثناء را رساند: اما، ولیکن.

فرهنگ عمید

۱. پدر و مادر یا کفیل شخص.
۲. (فقه، حقوق ) آن که اختیار کسی در دست اوست.
۳. آن که پس از پیامبر بالاترین مقام را دارد.
۴. [قدیمی] دوست.
۵. (تصوف ) بندۀ مقرب درگاه خدا.
* ولی دم: (فقه ) خویشاوند نزدیک مقتول که برای گرفتن انتقام یا دریافت خون بها اقدام کند.
= لکن: خال سرسبز تو خوش دانهٴ عیشی ست ولی / برکنار چمنش وه که چه دامی داری (حافظ: ۸۹۴ ).

فرهنگ فارسی

ولیکن، ولیک، کلمه استثنابه معنی مکرواما، دوستدار، یار، مددکار، نگهبان، یاری دهنده
استثنائ رارساند اماولیکن: خال سر سبز تو خوش دان. عیشی است ولی بر کنار چمنش وه که چه دامی داری. ( حافظ )
ولییات و آن مونث اولی است

فرهنگ اسم ها

اسم: ولی (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: vali) (فارسی: ولي) (انگلیسی: vali)
معنی: دوست، یار، سرپرست، از نام های پروردگار، پدر یا مادر یا کفیل خرج کودک، ( در فقه، در حقوق ) آن که بر طبق قانون اختیار تصمیم گیری در مورد دیگری دارد، ( در ادیان ) دارنده ی بالاترین مقام در دین پس از پیامبر اسلام ( ص )، ( در تصوف ) آن که در سلوک به نهایت رسیده است، عارف و اصل، ( اَعلام ) از القاب حضرت علی ( ع )، ( در ادیان ) دارنده ی بالاترین مقام در دین پس از پیغمبر ( ص )، پدر، مادر یا کفیل، دوست و یار نیکان، بالاترین مقام در دین اسلام پس از پیامبر ( ص )، لقب علی ( ع )، از نامهای خداوند

دانشنامه عمومی

ولی (خدمتکار). یک وَلِی ( به انگلیسی: Valet ) یا وارلِت ( به انگلیسی: Varlet ) مردی خدمتکار است که برای این که همراه شخصی استخدام کنندهٔ خود باشد، استخدام شده است. در قرون وسطی و رژیم پیشین ( هرچند که منابع نشان می دهند این نوع خدمتکاری تا سدهٔ بیستم هم دیده شده است )، ولی دو شامبرا نقشی برای درباریان جوان و متخصصان مانند هنرمندان در یک دربار سلطنتی بود، اما اصطلاح «وَلِی» به خودی خود، اغلب به معنای خدمتکاری معمولی بود که مسئول لباس ها، متعلقات شخصی و همچنین پیگیری قرارهای جزئی کارفرمایش بود. در ایالات متحدهٔ آمریکا، این اصطلاح اغلب برای یک خدمتکار پارکینگ استفاده می شود و این نقش اغلب با باتلر اشتباه گرفته می شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی وَلِیُّ: صاحب اختیار- سرپرست- دوست اداره کننده امور (کلمه ولی از ماده ولایت است، و ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است، مثلا ولی صغیر یا مجنون یا سفیه، کسی است که مالک تدبیر امور و اموال آنان باشد، که خود آنان مالک اموال خویشند، ولی تدبیر امر اموا...
معنی أَثَاماً: سزا-مجازات - کیفر سخت
معنی أَثْخَنتُمُوهُمْ: بسیار آنها را کشتید- برآنها غلبه کردید - آنان را از قدرت و توان انداختید (کلمه اثخان به معنای بسیار کشتن، و غلبه و قهر بر دشمن است. کلمه ثِخَن به معنی غلظت و بی رحمی است و اثخان کسی به معنی بازداشتن و مانع حرکت وجنبش او شدن است مثلاً با کشتن او. د...
معنی أَثَرِ: اثر-جای پا
معنی أَثَرْنَ: زیر ورو کردند-برپا نمودند
معنی أَثَرِی: در پی من
معنی أَثْقَالاًَ: بارهای سنگین
معنی أَثْقَالَکُمْ: بارهای سنگینتان
معنی أَثْقَالَهَا: بارهای سنگینش
معنی أَثْقَالَهُمْ: بارهای سنگینشان
معنی أَثْقَلَت: آن زن سنگین شد
معنی أَثْلٍ: نام گیاهی بی میوه(طرفاء)
معنی أَثُمَّ: آیا بعد از
معنی أَثْمَرَ: میوه داد
ریشه کلمه:
ولی (۲۳۱ بار)
«ولیّ» (سرپرست و حافظ) از مادّه «وَلاء» و «واق» (نگهدارنده) گر چه از نظر معنا شبیه اند ولی این تفاوت را دارند که یکی جنبه اثباتی را بیان می کند و دیگری جنبه نفی را، یکی به معنای نصرت و یاری است و دیگری به معنای دفاع و نگهداری.
در مورد فرق میان «ولیّ» و «نصیر» بعضی گفته اند:«ولیّ» کسی است که بدون درخواست به انسان کمک کند،اما «نصیر» مفهومی اعم دارد. این احتمال نیز وجود دارد که «ولیّ» اشاره به سرپرستی است که به حکم ولایت و بدون درخواست، حمایت وکمک می کند، و «نصیر» فریادرسی است که بعد از تقاضای کمک به یاری انسان می شتابد.

ویکی واژه

استثناء را رساند: اما، ولیکن. ولی ممکن است تصحیف شده ولِه باشد و در زبان معیار باستان به معنی دهنده است؛ آنکه عادت به دادن دارد مانند دست و دل باز؛ مترادف عله یعنی دستیار، کمک حال و این واژه اخیر مترادف با علی است.
پدر، دوست، یار. نگهبان.
کسی که عهده‌دار انجام کارهای کس دیگر باشد.

جمله سازی با ولی

💡 پیش زاهد می حرام آمد ولی نزد عاشق ترک می باشد حرام

💡 یک دمی مرده شو از جمله فضولی‌ها ببین هر نفس جان بخشیی هر دم مسیح آساییی

💡 بفرخ گفت بد کردم بسی من ولی با خویشتن، نه با کسی من

ترغیب یعنی چه؟
ترغیب یعنی چه؟
تسخیر یعنی چه؟
تسخیر یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز