نوزا

لغت نامه دهخدا

نوزا. [ ن َ / نُو ] ( نف مرکب ) آنکه بار اول زائیده است. که بار اول است که زاییده و بچه آورده است. ( از یادداشت مؤلف ). || زنی که به تازگی زاییده است. که تازه فارغ شده است.

فرهنگ فارسی

آنکه بار اول زائیده است ٠ که بار اول است که زاییده و بچه آورده است ٠ یا زنی که بتازگی زاییده است ٠ که تازه فارغ شده است ٠٠٠

جمله سازی با نوزا

رسم باشد که به انگشت نمایند هلال ابرویت چون مه نوزان سبب انگشت نماست
احساس مالکیت در نوزادان، پس از پنج‌ماهگی دیده می‌شود. برخی معتقدند این احساس در همه فرهنگ‌ها یکسان است و برخی دیگر عقیده دارند که پدیده‌ای وابسته به فرهنگ می‌باشد.
یَوْماً یَجْعَلُ الْوِلْدانَ شِیباً (۱۷) از بد آن روز که نوزادگان را از مادر بر جا پیر کند.
که هست اندر نزاکت سخت بنیادش بسی محکم ز نوزادان بستانی و خوبان شبستانی
این قاعده نوزاد است وین رسم نو افتاده‌ست شیشه شکنی کردن در شیشه گر افتادن
هنوز این دایه گیتی نزاد از مادر فطرت که نوزادان اندوهت همی خوردند شیر دل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال اعداد فال اعداد فال فنجان فال فنجان فال لنورماند فال لنورماند