جز به نفخ حق نسوزد نفخ سحر نفخ قهرست این و آن دم نفح مهر
نی غلط گفتم که گر خواهد بمیراند مسیح زنده اش بار دگر از نفحه دیگر کند
هر وقت چون نسیم نفحات الطاف حق از مهب عنایت بمشام روح میرسد یعقوب وار با دل گرم و دم سر میگوید: «انی لا جد ریح یوسف لولا ان تفندون» بیت
بانفحات نسیم باد بهاران در دم صبح احتیاج طیب نباشد
آیتی هست زدستش، ید بیضای کلیم نفحه ی از دم قدسیش، دم روح الله