منسوخی

لغت نامه دهخدا

منسوخی. [ م َ ] ( حامص ) ابطال و نسخ و متروکی و موقوفی. ( ناظم الاطباء ). زایل کردگی. نسخ کردگی:
بوحنیفه گرچه بود اندر شریعت مقتدا
کس نشست از آب منسوخی سخنهای زفر.سنائی.

فرهنگ فارسی

ماخوذ از تازی ابطال و نسخ و متروکی و موقوفی. زایل کردگی.

جمله سازی با منسوخی

بوحنیفه گرچه بود اندر شریعت مقتدا کس نشست از آب منسوخی سخنهای ز فر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نشانه
نشانه
کریم
کریم
قدرت
قدرت
تحریک
تحریک