مغاک

مغاک واژه‌ای در زبان فارسی است که به معنای «چاله» یا «گودال عمیق» به کار می‌رود. این واژه به مکان‌هایی اشاره دارد که به دلایل طبیعی یا انسانی به صورت گودال‌های عمیق درآمده‌اند.

کاربردها و معانی

چاله یا گودال عمیق: مغاک به طور کلی به هر نوع گودال یا چاله عمیق در زمین اشاره دارد. این گودال‌ها می‌توانند ناشی از فرسایش، حفاری، زلزله یا دیگر عوامل طبیعی باشند.

مفاهیم استعاری: در ادبیات و شعر، این واژه می‌تواند به عنوان یک نماد برای بیان عمق مشکلات، غم‌ها یا چالش‌های زندگی به کار رود. به عنوان مثال، ممکن است شعری وجود داشته باشد که در آن از مغاک به عنوان نمادی از ناامیدی یا غرق شدن در مشکلات استفاده شده باشد.

استفاده در متون دینی: در متون دینی یا عرفانی، این کلمه ممکن است به معنای جهنم یا مکان عذاب نیز به کار رود. در این زمینه، اشاره به عمق و تاریکی این مکان‌ها می‌تواند به ترس از عذاب و گناه اشاره داشته باشد.

جغرافیا: در برخی مناطق، مغاک‌ها می‌توانند به عنوان ویژگی‌های جغرافیایی خاص مانند دره‌ها یا شکاف‌های عمیق در زمین وجود داشته باشند.

لغت نامه دهخدا

مغاک. [ م َ ] ( اِ ) گو باشد در زمین و لان نیز گویند. ( فرهنگ اسدی ). از «مَغ» + «اک » ( پسوند )... در اوراق مانوی ( پارتی )، «مگ دگ » ( سوراخ، غار ) = «مغادگ ». در فارسی، «مغاک »، تبدیل کاف فارسی به «دگ ». ( حاشیه برهان چ معین ). به معنی گودال است خواه در زمین و خواه در غیر زمین. ( برهان ). منسوب است به مَغ که به معنی عمق است و کلمه «اک » برای نسبت است. ( غیاث ). گودال. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). گودی و گودال و شیار و جای پست و گود. ( ناظم الاطباء ). جایی فروشده چون چاهی کوچک. حفره. لان. چال. چاله. غفج.

فرهنگ معین

(مَ ) (اِ. ) گودال، جای گود و عمیق.

فرهنگ عمید

گود، گودال، جای گود: ابله و فرزانه را فرجام خاک / جایگاه هر دو اندر یک مغاک (رودکی: ۵۳۷ ).

فرهنگ فارسی

گود، گودال، جای گود
( اسم ) ۱ - جای فرو رفته و گود گودال: [ به مغاکها و مغارات متوطن شوند. ] ( مرزبان نامه. تهران. چا.: ۲ ) ۱۹۶ - گودال عمیق خواه در خشکی و خواه در دریا.
گو باشد در زمین و لان نیز گویند

دانشنامه آزاد فارسی

مُغاک
رجوع شود به:دشت مغاکی

ویکی واژه

[mæɣɒk]، /مَغاک/
از مَغ + اک.
جای گود و عمیق
گودال، گودی، چاله.
پست، بی‌ارزش. گور، زیر خاک. ز هستی نشانست بر آب و خاک..... ز دانش منِش را مکن در مغاک

جملاتی از کلمه مغاک

اگر بر سپهری وگر بر مغاک چو خاکی شوی عاقبت باز خاک
درفشنده شمعیست این جان پاک فتاده درین ژرف جای مغاک
چون لاله آتشین درین تیره مغاک پیداست مرا داغ دل از سینهٔ چاک
زلال حیاتم شد اندر مغاک تپان اوفتادم چو ماهی به خاک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم