معطلی

معطلی که در لغت‌نامه ناظم الاطباء به درنگ و دیری تعریف شده است، مفهومی بسیار گسترده‌تر و عمیق‌تر از صرفاً توقف یا تأخیر زمانی را در بر می‌گیرد. این واژه به حالتی اشاره دارد که در آن فرد، گروه، یا امری از رسیدن به مقصد نهایی، انجام کاری از پیش تعیین شده، یا حصول پیشرفتی که انتظار می‌رود، بازمانده و در وضعیت انتظار برای رفع یک مانع، دریافت یک عامل تسهیل‌کننده، یا برطرف شدن یک روند کند، قرار می‌گیرد. این درنگ و توقف، حالتی انفعالی و غالباً ناخوشایند را به همراه دارد که با احساس اتلاف وقت، انرژی، و گاهی ناامیدی همراه است.

معطلی می‌تواند ریشه در عوامل متنوعی داشته باشد؛ این عوامل می‌توانند درونی باشند، مانند عدم آمادگی فرد، فقدان مهارت لازم، یا تردید و دودلی در تصمیم‌گیری؛ و یا بیرونی باشند، مانند موانع اداری، تأخیر در رسیدن اطلاعات، مشکلات فنی، یا حتی شرایط محیطی نامساعد. در هر صورت، نتیجه نهایی، عدم پیشرفت و انباشتگی کارهایی است که انتظار می‌رود به سرانجام برسند.

لغت نامه دهخدا

معطلی. [ م ُ ع َطْ طَ ] ( حامص ) درنگی و دیری. ( ناظم الاطباء ). گرفتار چیزی شدن و وقت خود را صرف آن کردن: پختن این غذا یک ساعت معطلی دارد. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). منتظر ماندن. انتظار.
- بدون معطلی؛ بی معطلی. بدون درنگ. بدون انتظار کشیدن.
|| بیکاری. || سرگردانی. ( ناظم الاطباء ). || اهمال و غفلت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مُ عَ طَّ ) [ ع - فا. ] (حامص. ) چشم - انتظاری، بلاتکلیفی.

فرهنگ فارسی

۱ - معطل شدن منتظر ماندن. یا بدون ( بی ) معطلی. بودن درنگ و وقفه: بی معطلی قبول کرد. ۲ - سرگردانی.

جمله سازی با معطلی

مدبری که ندارد شریک در عزت معطلی ست بر او وجود عقل فعال
معطلی مطلق تویی در ملک عشق هر دو عالم دست‌های سایل است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال انگلیسی فال انگلیسی استخاره کن استخاره کن فال تماس فال تماس