مصوت

مصوت در زبان‌شناسی به حروف صدادار و نجوایی اشاره دارد که در تشکیل کلمات نقش اساسی دارند. این واژه به صدای‌هایی اطلاق می‌شود که در تولید آن‌ها جریان هوای بیشتری از حنجره عبور کرده و باعث ایجاد صداهای گوناگون می‌شود. در زبان فارسی، حروف مصوت شامل حروفی مانند «ا»، «و» و «ی» هستند که هر یک به شکل‌های مختلف در کلمات و عبارات به کار می‌روند.

مصوت‌ها به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند: کوتاه و بلند. مصوت‌های کوتاه شامل حروفی هستند که در کوتاه‌ترین حالت ممکن ادا می‌شوند، در حالی که انواع بلند به صداهایی اشاره دارند که طولانی‌تر و کشیده‌تر بیان می‌شوند. این تقسیم‌بندی نه تنها به درک بهتر از ساختار کلمات کمک می‌کند، بلکه در یادگیری زبان و تلفظ صحیح نیز بسیار مهم است.

لغت نامه دهخدا

مصوت. [ م ُ ص َوْ وِ ] ( ع ص ) بسیارآواز. ( منتهی الارب ). آنکه بلند بانگ میکند. بانگ کننده. ( ناظم الاطباء ). مصوة. ( آنندراج ). || صدادار و بانگ دار. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح دستور زبان ) صدادار. مقابل صامت. خلاف صامت. باصدا. وویل. حرف صدادار. آوازی که با ارتعاش تارآواها ( در نتیجه جریان یافتن هوای داخل ریه ) از گلو برمی آید، و هنگام ادای آن گذرگاه دهان گشاده میماند بی آنکه در جایی حبس شود یا از تنگنایی عبور کند و یا از میان دهلیز دهان منحرف شود و یا یکی از اعضای گلو را به اهتزاز درآورد. هر مصوت یاری ده صامت قبل از خود است برای تلفظ شدن و گاه یاریگر صامت ساکن بعد از خود می باشد. مصوت در فارسی شش نوع است: سه مصوت بلند ( حرف مدّ )و سه مصوت کوتاه ( حرکت ). سه مصوت بلند عبارتند از: -ا، -و، -ی ( ,͢ , )، و سه مصوت کوتاه که خود جزء حرکات بشمارند عبارتند از: -َ، -ِ، -ُ ( a ,e ,o ).

فرهنگ معین

(مُ صَ وِّ ) [ ع. ] (اِفا. ) ۱ - صدادار، دارای صدای بلند. ۲ - حرف صدادار.

فرهنگ عمید

۱. (زبان شناسی ) صدادار، واکه.
۲. [قدیمی] بانگ کننده، صدادار.
۳. [قدیمی] آن که بلند بانگ کند.

فرهنگ فارسی

بانگ کننده، صدادار، آنکه بلندبانگ کند
۱- ( اسم ) بانگ کننده آواز کننده ۲- آوازی که با لرزش تار آواها از گلو برمی آید. ۳- ( اسم ) حرفی ( از حروف الفبا ) که صدای آن از ارتعاش تار آواها از گلو بر میاید مقابل صامت. توضیح ۱ در الفبای فارسی بعضی از مصوتها جزو حرکات حساب شوند و بقیه جزو حروف. توضیح ۲ بعضی بجای مصوت صدا دار و برخی با صدا را اصطلاح کردهاند.

فرهنگستان زبان و ادب

[زبان شناسی] ← واکه

ویکی واژه

(زبانشناسی): واکه، حرف صدادار، صدادار، دارای صدای بلند.
ویژگی حرفی که نشان دهنده این واکه‌های صدادار هستند.

جمله سازی با مصوت

ساخت نقش‌نمای اضافه روابط بین کلمات فارسی را مشخص می‌کند که تملک، صلاحیت (صفت-اسم)، عناوین (آقا، خانم) و نام‌ها (نام و نام خانوادگی) از جمله آن‌هاست. اضافه با مصوت کوتاه کسره نشان داده می‌شود. از آنجا که مصوت‌های کوتاه به‌طور معمول در زبان فارسی نوشته نمی‌شوند، معمولاً در متن ظاهر نمی‌شوند (استثنائات در زیر ذکر شده‌است)، اما می‌توان آن را در صحبت بیان کرد.
تلفظ اصلی این نام به مصری همچنان نا معلوم می‌باشد زیرا در خط هیروگلیف از مصوت‌ها استفاده نمی‌شود. تحقیقات اخیر نام او را آسِت تلفظ می‌کند اما همچنان تلفظ آن نامعلوم می‌باشد.
در زبان ترکیِ آذربایجانی، ۹ واکه (حرف مصوت) وجود دارد که شش حرف آن همانند فارسی است به همراه سه واکهٔ مختص ترکی آذربایجانی. ۴ تا از این واکه‌ها پسین (ضخیم) (یعنی در پس دهان ادا می‌شوند)، و ۵ تای دیگر پیشین (ظریف) (یعنی در جلوی دهان ادا می‌شوند) می‌باشند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال ای چینگ فال ای چینگ فال ارمنی فال ارمنی فال آرزو فال آرزو