قوچ

قوچ، که در زبان ترکی به معنای گوسفند شاخ‌دار جنگی است، به عنوان نمادی از قدرت و استقامت در دنیای حیوانات شناخته می‌شود. این موجودات با شاخ‌های بزرگ و قوی خود، نه تنها به عنوان نرمی‌اش در دنیای حیات وحش شناخته می‌شوند، بلکه به عنوان نمادهایی از شجاعت و جنگ‌آوری نیز مطرح هستند. به دلیل ویژگی‌های فیزیکی خاص خود، به ویژه شاخ‌های بزرگ و قوی، در بسیاری از فرهنگ‌ها به عنوان نماد قدرت و سلطه مورد توجه قرار گرفته‌اند. این حیوانات در محافل اجتماعی و فرهنگی مختلف، به عنوان نمادهای مردانگی و شجاعت شناخته می‌شوند و در برخی از مراسم و جشن‌ها نیز به عنوان نمادهایی از پیروزی و سرسختی مورد استفاده قرار می‌گیرند. میش شاخ‌دار نر، که در واقع به عنوان قوچ شناخته می‌شود، در زندگی اجتماعی خود نیز نقش مهمی ایفا می‌کند. این موجودات معمولاً در گروه‌های کوچک زندگی می‌کنند و قادرند در زمان‌های لازم از خود دفاع کنند. قوچ‌ها با رفتارهای اجتماعی خاص و توانایی‌های جنگی خود، به راحتی می‌توانند در برابر خطرات از خود محافظت کنند. در نتیجه، قوچ‌ها نه تنها به عنوان موجوداتی با ویژگی‌های فیزیکی منحصر به فرد شناخته می‌شوند، بلکه به عنوان نمادهایی از قدرت و شجاعت در زندگی فرهنگی و اجتماعی انسان‌ها نیز اهمیت زیادی دارند.

لغت نامه دهخدا

قوچ. ( ترکی، اِ ) گوسفند شاخ دار جنگی را گویند. ( آنندراج ) ( برهان ). میش شاخ دار نر. ( فرهنگ نظام ). قچ. کبش ( معرب آن ). ( حاشیه برهان چ معین ). قچقار.گوسفند نر سه یا چهار ساله اخته ناشده که غالباً شاخ دارد. || بز کوهی. ( فرهنگ فارسی معین ).
- سر قوچ به سلامت بودن؛ سابقاً داشها و لوطیهای محل قوچ جنگی در خانه نگهداری میکردند. سر قوچ فلان بسلامت باشد ( سرش سلامت باد ). ( فرهنگ فارسی معین ).
- قوچ باز؛ کسی که قوچ برای جنگیدن و مسابقه گذاردن نگهداری میکند.
- قوچ بازی؛ عمل قوچ باز.
- قوچچی؛ لوطیهای قفقاز در دوره تزارها. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

[ تر. ] (اِ. ) گوسفند شاخ دار.

فرهنگ عمید

گوسفند شاخ دار جنگی: چه خواهند از جان هم این دو قوچ / که جنگیده با هم سرِ هیچ وپوچ (ایرج میرزا: ۱۵۸ ).

فرهنگ فارسی

کلمه ترکی، غوچ، گوسفندشاخدارجنگی، راک، تکل
( اسم ) ۱ - گوسفند نر شاخدار ۲ - بز کوهی یا سرقوچ. سابقا داشها و لوطیهای محل قوچ جنگلی را در خانه نگهداری می کردند. سر قوچ فلان بسلامت باشد. ( سرش سلامت باد. ): وعده هستی غیر ار بقیامت باشد سر قوچ تو الهی بسلامت باشد. ( گل کشتی توبا ۳۸۵ )

ویکی واژه

گوسفند شاخ‌‌دار بویژه نوع نر آن.

جمله سازی با قوچ

اهل خراسان و جز خراسان دانند جمله که چونست حال مردم قوچان
بود سنسن الکن سخنور فصیح تگه تیس دان قوچ جنگی است راک
لیک با او شد دل ایرانیان بر خیره سست تا به قوچان نقش عمر از صفحهٔ ایام شست