فرزان

این اسم پسرانه نامی زیبا و با معانی عمیق است که ریشه فارسی دارد و به مفاهیم خردمندی، حکمت، دانش و استواری اشاره دارد. این نام می‌تواند به فرد احساس خاص بودن و توانمندی در مواجهه با چالش‌های زندگی بدهد و او را به سمت زندگی‌ای با اصول و رفتارهای نیکو هدایت کند.

معانی اسم

فرزانه: فرزان به معنای فردی است که دارای دانش و حکمت است و می‌تواند به خوبی درک کند و تصمیمات عاقلانه بگیرد. این ویژگی می‌تواند به فرد کمک کند تا در زندگی خود به عنوان یک مشاور و راهنمای خوب شناخته شود و در مواجهه با چالش‌ها با دیدگاه‌های عمیق و منطقی عمل کند.

خردمند و حکیم: این اسم به عنوان نامی که به حکمت و خردمندی اشاره دارد، می‌تواند به فرد یادآوری کند که باید در زندگی خود از تجربیات و دانش خود بهره‌برداری کند و در تصمیم‌گیری‌ها و انتخاب‌های خود به اصول عقلانی پایبند باشد.

دانش: این واژه به معنای آگاهی و فهم عمیق از موضوعات مختلف اشاره دارد. فرزان به عنوان فردی با دانش می‌تواند در زمینه‌های مختلف به خوبی عمل کند و به دیگران نیز در یادگیری و رشد کمک کند. این ویژگی به او این امکان را می‌دهد که در محیط‌های علمی، اجتماعی و فرهنگی تأثیرگذار باشد و به گسترش آگاهی در جامعه کمک کند.

استواری: این واژه به معنای ثبات و استقامت اشاره دارد. فرزان به عنوان فردی با ویژگی‌های استواری، نشان‌دهنده‌ی توانایی فرد در مواجهه با چالش‌ها و دشواری‌هاست. این ویژگی می‌تواند به فرد کمک کند تا در شرایط سخت با قدرت و استقامت ایستادگی کند و در برابر مشکلات تسلیم نشود.

لغت نامه دهخدا

فرزان. [ ف َ ] ( اِ ) علم. حکمت. دانش. ( برهان ). حکمت. ( صحاح ) ( اسدی ). || استواری. ( برهان ). || ( ص ) حکیم. فیلسوف. فرزانه. ( یادداشت به خط مؤلف ):
هر کجا تیزفهم فرزانی است
بنده کندفهم نادانی است.سنائی.- نافرزان؛ بی دانش. نادان:
مخالفان تو بی فره اند و بی فرهنگ
معادیان تو نافرخند و نافرزان.بهرامی سرخسی.رجوع به فرزانه شود.
فرزان. [ ف ِ ] ( معرب، اِ ) فرزین شطرنج. معرب است. ج، فرازین. ( منتهی الارب ). مهره ای باشد از جمله مهره های شطرنج وآن به منزله وزیر است. ( برهان ). رجوع به فرز شود.

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع. ] (اِ. ) معرب فرزین، مهرة وزیر در شطرنج.
(فَ ) (ص. ) عاقل، حکیم.

فرهنگ عمید

در شطرنج، مهرۀ وزیر.
حکیم، دانا، عاقل، خردمند: هرکجا تیزفهم و فرزانی ست / بندۀ کندفهم و نادانی ست (سنائی۲: ۶۸۹ ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) مهره ایست از مهره های شطرنج که به منزله وزیر است جمع: فرازین.

فرهنگ اسم ها

اسم: فرزان (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: farzān) (فارسی: فرزان) (انگلیسی: farzan)
معنی: فرزانه، خردمند، عاقل، حکیم، دانش، استواری، فرزانه خردمند

ویکی واژه

معرب فرزین، مهرة وزیر در شطرن
عاقل، حکیم.

جملاتی از کلمه فرزان

ای عشق تو داده خواب مستانه به عقل شادم به تو چون مردم فرزانه به عقل
نظر بر شاهد و دل پیش ساقی گوش بر مطرب حکیما خود بگو کی قوه فرزانگی دارم
سازدت آزاد از بند قبا دیوانگی از گریبان، طوق بر گردن نهد فرزانگی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم