گشایش در امور به معنای ایجاد فضا و امکان برای پیشرفت و توسعه است. این مفهوم به وجود آمدن شکاف یا سوراخی اشاره دارد که میتواند به عنوان نمادی از فرصتها و چالشها در زندگی تلقی شود. در زبان فارسی، این واژه به معنای شکاف یا سوراخ به کار میرود و همچنین به آلت تناسلی خارجی زن که در ناحیه جلویی مهبل واقع شده است، اطلاق میشود. این ناحیه به عنوان شرمگاه نیز شناخته میشود و در تفاسیر فرهنگی و اجتماعی، حائز اهمیت ویژهای است. در اینجا میتوان به شخصیت مولی سید احمد بن محمد غافقی اشاره کرد، که به عنوان فردی صالح و مورد اعتماد شناخته میشود. او در آثار خود به مباحث اخلاقی و اجتماعی پرداخته و از جمله شخصیتهای تأثیرگذار در تاریخ علمی و فرهنگی ما محسوب میشود.

فرج
لغت نامه دهخدا
فرج. [ف َ ] ( اِ ) بر وزن و معنی ارج که قدر و قیمت و مرتبه و حد باشد. ( برهان ). ورج. ( حاشیه برهان چ معین ).
فرج. [ ف َ ] ( ع اِ ) در لغت پیش آدمی را نامند و نزد فقهاء اعم از پیش و پس آدمی باشد و بیرجندی گفته که مراد به فرج در آداب غسل، پیش و پس زن و مرد است هرچند در لغت اختصاص به پیش یافته است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). اندام شرم جای. ( منتهی الارب ). عورت انسان و بر پیش و پس اطلاق میشود. ج، فروج. ( از اقرب الموارد ): و مریم ابنة عمران التی أحصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا. ( قرآن 12/66 ).
فرهنگ معین
(فَ رْ ) (اِ. ) ورج، ارج، فره، شأن، شوکت، قدر.
( ~. ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - سوراخ، شکاف. ۲ - عورت زن، آلت تناسلی زن.
فرهنگ عمید
۲. آلت تناسلی مرد یا زن.
گشایش در کار و رهایی از غم و اندوه و سختی.
= فرجه
فرهنگ اسم ها
معنی: گشایش در کار، به دست آمدن وضعیت مناسب یا مورد علاقه در کار، گشایش در کار و از میان رفتن غم و رنج
دانشنامه عمومی
خون رسانی به فرج از سه سرخرگ شرمگاهی ( pudendal arteries ) می آید. رگ لنفی آوران لنف را از فرج به غدد لنفاوی اینگوینال می برند. اعصابی که فرج را تأمین می کنند عبارتند از: عصب پودندال، عصب پرینه ( perineal nerve )، عصب ایلیو اینگوینال و شاخه های آنها. تأمین خون و اعصاب به فرج به مراحل تحریک جنسی کمک می کند که در فرایند تولید مثل مفید است.
به دنبال رشد فرج، تغییراتی در بدو تولد، کودکی، بلوغ، یائسگی و پس از یائسگی رخ می دهد. تغییرات زیادی در ظاهر فرج، به ویژه در رابطه با لب های کوچک وجود دارد. فرج می تواند تحت تأثیر بسیاری از اختلالات قرار گیرد که اغلب ممکن است منجر به سوزش ( Irritation ) شود. اقدامات بهداشتی ولوواژینال می تواند از بسیاری از این موارد جلوگیری کند. سایر اختلالات شامل تعدادی عفونت و سرطان واژن است. چندین عمل جراحی ترمیمی فرج وجود دارد که به نام ژنیتوپلاستی ( genitoplasties ) شناخته می شوند و برخی از آنها به عنوان روش های جراحی زیبایی نیز مورد استفاده قرار می گیرند.
فرهنگ های مختلف دیدگاه های متفاوتی در مورد فرج داشته اند. برخی از ادیان و جوامع باستانی فرج را پرستش می کردند و زن را به عنوان یک الهه احترام می گذاشتند. سنت های اصلی در هندوئیسم این را ادامه می دهند. در جوامع غربی یک نگرش تا حد زیادی منفی وجود داشته است که با اصطلاح پزشکی Pudenda membra، به معنای قسمت هایی که باید از آنها خجالت بکشید، مشخص می شود. در تلاش های مختلف برای ایجاد دیدگاه مثبت تر و طبیعی تر، مانند کارهای هنرمندان بریتانیایی، آمریکایی و ژاپنی، واکنش هنرمندانه ای به این موضوع وجود داشته است. در حالی که واژن بخشی جداگانه از آناتومی است، اغلب به صورت مترادف با فرج استفاده می شود. مهم ترین اندام های جنسی زنانه که از بیرون قابل دیدن هستند یا در رابطه جنسی نقش مستقیم دارند، فرج و واژن هستند.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی فُرِجَتْ: شکافته شد - پاره شد (کلمه فرج به معنای پیدا شدن شکاف بین دو چیز است )
معنی رَّوْحِ: نفس - نفس خوش (هر جا استعمال شود کنایه است از راحتی، که ضد تعب و خستگی است، و وجه این کنایه این است که شدت و بیچارگی و بسته شدن راه نجات در نظر انسان نوعی اختناق و خفگی تصور میشود، همچنانکه مقابل آن یعنی نجات یافتن به فراخنای فرج و پیروزی و عافیت...
معنی فَرْجَهَا: عورتش - شرمگاهش (کلمه فرجه و فرج به معنای شکاف در میان دو چیز است که با آن از عورت کنایه آوردهاند، و در قرآن کریم هم که سرشار از اخلاق و ادب است همیشه این کنایه را استعمال کرده و "احصنت فرجها "یعنی دارای عفت بود )
معنی فُرُوجِهِمْ: شرمگاههایشان (کلمه فروج جمع فرج است به معنای عورت زن و مرد است، که مردم از بردن نام آنها شرم میکنند و حفظ فروج کنایه از اجتناب از ارتباط نامشروع است، از قبیل زنا و لواط و یا جمع شدن با حیوانات و امثال آن)
تکرار در قرآن: ۹(بار)
شکاف.. آنگاه که آسمان شکافته شود مثل. جمع آن فروج است. یعنی آیا نگاه نکردند که آسمان را بالای آنها چگونه ساختیم و زینت دادیم که شکاف هائی ندارد (تا معیوبش کند)... فرج عبارت است از مخرج بول و غائط در زن و مرد. راغب گوید: فرج میان دو پا است و آن را به کنایه بر قبل و دبر اطلاق کردهاند و در کثرت استعمال مثل صریح در آن معنی شده است در مجمع ذیل آیه 5 مؤمنون فرموده: لیث گفته فرج اسم هر سوئه زن و مرد است در اقرب الموارد آمده: «اَلْفَرْجُ مِنَ الْاِنسانِ: اَلْعَوْرَةُ وَ یُطْلَقُ عَلَی الْقُبُلِ وَ الدُّبُرِ» حفظ فرج در زن و مرد ظاهراً آن است که آن را از ناظر محرم بپوشد.
[ویکی فقه] فرج (ابهام زدایی). فرج ممکن است اشاره به معانی ذیل باشد: • انتظار فرج، در اصطلاح «مهدویّت»، به معنای چشم به راه بودن ظهور واپسین ذخیرۀ الهی و آماده شدن برای یاری او در برپایی حکومت عدل و قسط در سراسر گیتی• فرج (مهبل)، آلت تناسلی مادینه