عضاه

لغت نامه دهخدا

عضاه. [ ع ِ ] ( ع اِ ) هر درخت عظیم خاردار است، و آن بر دو قسم است خالص و غیرخالص، و درخت ام غیلان را نیز نامند. ( مخزن الادویة ). اسم جنس اشجار کوچک خاردار است. ( تحفه حکیم مؤمن ). اسمی است که واقع شده است بر هر درختی که از درختهای خارناک باشد مانند عوسج و قتاد و قرظ و سدر و امثال آن. ( اختیارات بدیعی ). هر درختی که بزرگ شود و خاردار باشد، و درخت خاردار کوچک را عِض گویند، و درختان خاردار که نه عض هستند نه عضاه، عبارتند از شُکاعی ̍ و حُلاوی ̍ و حاذ و کب و سُلَّج. یک دانه آن عضاهة و عضة. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به عضاهة شود.

فرهنگ معین

(عِ ) [ ع. ] (اِ. ) هر درخت بزرگ خاردار.

فرهنگ عمید

هر درخت بزرگ خاردار.

ویکی واژه

هر درخت بزرگ خاردار.

جمله سازی با عضاه

سل فساد مزاج و سوداها بس ذبول آورد به اعضاها
خوانده خود را از عظام اما عظامی بس رمیم گشته با شوکت ز شوک قنفذو خار عضاه
قول النّبی (ص) ما عضهت عضاه الّا بترکها التّسبیح.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جستجو یعنی چه؟
جستجو یعنی چه؟
انس یعنی چه؟
انس یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز