شروع

شروع

شروع به معنای آغاز یا آغازین مرحله یک فعالیت، پروژه، یا فرآیند است و به طور کلی به زمانی اشاره دارد که یک کار یا اقدام جدید آغاز می‌شود. این واژه در زمینه‌های مختلف زندگی به کار می‌رود و می‌تواند معانی و ابعاد متفاوتی داشته باشد:

آغاز یک پروژه: شروع یک پروژه به معنای آغاز رسمی یک کار یا فعالیت است که ممکن است شامل برنامه‌ریزی، تحقیق و توسعه باشد.

تغییرات زندگی: این مفهوم می‌تواند به تغییرات مهم در زندگی افراد اشاره کند که ممکن است به دلیل تصمیمات جدید یا شرایط جدید به وجود آید.

فرآیند یادگیری: در زمینه تحصیل و یادگیری، شروع به معنای آغاز یادگیری یک موضوع یا مهارت جدید است.

زمان و مکان: شروع همچنین می‌تواند به زمان و مکانی که یک رویداد خاص در آن آغاز می‌شود، اشاره کند.

روانشناسی و انگیزه: این اصطلاح می‌تواند به عنوان یک مرحله روانی نیز در نظر گرفته شود که در آن فرد تصمیم می‌گیرد تغییراتی در زندگی خود ایجاد کند.

لغت نامه دهخدا

شروع. [ ش ُ ] ( ع مص ) به کاری آغازیدن. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). در کاری شدن. ( المصادر زوزنی ) ( از تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61 ). به کاری درآمدن. ( آنندراج ). آغازیدن. آغاز کردن.روی آوردن به. رونهادن به. روی گذاشتن به. برداشت کردن. ابتدا کردن. بنیاد کردن. به کاری درشدن. اقدام کردن. ( یادداشت مؤلف ). || در آب درآمدن. ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( المصادر زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). در آب شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || گشاده کردن رسن را و هر دو کرانه آن را در گوشه دلو و مانند آن انداختن. رجوع به شرع شود. || باز کردن پوست و کفانیدن آن را. رجوع به شرع شود. || نیکو برداشتن و بلند کردن چیزی را. رجوع به شرع شود. || راست شدن نیزه ها به سوی کسی. || راست کردن نیزه ها را بسوی کسی. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به شرع شود.
شروع. [ ش ُ ] ( ع اِ ) ج ِ شارِع. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). رجوع به شارع شود.
شروع. [ ش ُ ] ( ع اِمص، اِ ) آغاز و فیال و ابتدا و اول. ( ناظم الاطباء ).
- شروع افتادن؛ شروع شدن. آغاز گشتن: اگر در محامد اخلاق و مآثر اعراق این پادشاه... خوض و شروع افتد. ( سندبادنامه ص 18 ).
- کلاس شروع؛در سابق بر کلاس تهیه اطلاق می شد و پیش از کلاس اول کودکان، را برای تعلیم آماده می کردند.
|| دیباچه. ( ناظم الاطباء ). || حمله و هجوم. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(شُ ) [ ع. ] ۱ - (مص م. ) آغاز کردن. ۲ - (اِ. ) آغاز، ابتدا.

فرهنگ عمید

۱. آغاز کردن به کاری، کاری را آغاز کردن.
۲. (اسم ) ابتدا، آغاز.
* شروع کردن: (مصدر لازم ) آغاز کردن، آغازیدن.

فرهنگ فارسی

آغازکردن، ابتدا، آغاز
۱ - ( مصدر ) آغاز کردن کاری را آغازیدن. ۲ - ( اسم ) ابتدا.
آغاز و فیال و ابتدا و اول یا دیباچه یا حمله و هجوم.

دانشنامه عمومی

شروع (آلبوم بلک آید پیز). «شروع» ( به انگلیسی: The Beginning ) آلبومی از بلک آید پیز است که در ۲۶ نوامبر ۲۰۱۰  ( ۲۰۱۰ - 11 - ۲۶ ) منتشر شد.

ویکی واژه

esordio
آغاز، ابتدا.

جملاتی از کلمه شروع

و هر که‌اندر علم منطق شروع خواهد کردن، نخست باید که قول خداوند منطق را معلوم کند تا سخن شوریده نگوید، و قول خداوند منطق آنست که گفته است: «الجنس قول وقع علی کثیرین مختلفین فی الصور.»همی گوید: جنس گفتاریست که بر افتد بر بسیارها که صورتهاشان مختلف باشد، چنانک چوگوییم«حیوان» این نامی باشد که بر خر و گاوو اسب و مردم و جز آن افتد، که هریکی را ازین صورتی دیگرست.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال کارت فال کارت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال شمع فال شمع