سودمند ( سود + مند ) پهلوی، «سوتمند»
آنکه یا آنچه سود دهد، مفید، نافع، بکار، برومند، مثمر، باردار، باحاصل، شافی، بافایده، فایده دهنده
- در راحت و رنج سودمند است
- بگوی آنچه دانی سخن سودمند
- دعای منت کی بود سودمند
سودمند ( سود + مند ) پهلوی، «سوتمند»
آنکه یا آنچه سود دهد، مفید، نافع، بکار، برومند، مثمر، باردار، باحاصل، شافی، بافایده، فایده دهنده
تقدیر تاریخی ما این است که از تاریخ غرب عقب ماندهایم و بسته به برداشتمان از تاریخ تفکر غرب دانستن این که عقب ماندهایم سودمند با زیان بخش است و به قول هگل فلسفه تاریخ و تاریخ فلسفه چنان درهم آمیخته که تفکیک آن امکانپذیر نیست. این ناآگاهی به این واقعیت برمیگردد که فرصتی برای انتخاب نداشتهایم.