راهنما

راهنما

راهنما به معنای کسی است که مسیر را نشان می‌دهد و به افرادی که در جستجوی راه مناسب هستند کمک می‌کند، همچنین به کسانی که به گردشگران اطلاعات می‌دهند نیز اطلاق می‌شود. یکی از نام‌های زیبا و نیکوی خداوند در اسلام، الرشید است که به معنای راهنما، آموزگار و دانای بی‌خطا شناخته می‌شود. همچنین نام فیلمی است که محصول سال ۱۹۶۵ به کارگردانی ویجی آنانداست. در این فیلم، بازیگرانی چون دو آناند، وحیده رحمان، لیلا چیتنیس و رشید خان به ایفای نقش پرداخته‌اند.

لغت نامه دهخدا

راهنما. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] ( نف مرکب ) رهنما. نشان دهنده راه که بعربی دلیل گویند. ( از شعوری ج 2 ورق 2 ).هادی و نماینده راه. ( آنندراج ). کسی که راه نشان میدهد. ( فرهنگ نظام ). دلیل و هادی و کسی که شخصی را به راهی هدایت کند و طریق وصول به امری را به او بنماید و براستا نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). بلد. ( یادداشت مؤلف ). بلد راه. قلاووز. بدرقه. خفیر:
جز سایه درین راه کسی همره ما نیست
خضری بجز از نقش قدم راهنما نیست.طبعی ( از شعوری ).دلیل؛ راهنما. ضلاضل؛ راهنمای ماهر. ضلضلة؛ راهنمای ماهر. مِدسَع؛ هادی و راهنما. مِسدِع؛ راهنما. هادی؛ راهنما. هدو؛ راهنما. ( منتهی الارب ).
- راهنمای سفر؛دلیل راه. بذق. بیذق. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به راهنمای شود.
|| بمجاز، راهبر. رهبر. مرشد. رهنمون. راهنمون. پیشوا: و جاه پدران رشدیافته خود را یافت و بر جای پیشینیان راهنمایان خویش به استقلال نشست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 312 ). || پیشوای مذهبی. رهبر دینی. پیامبر: درمیخواهد از خدا مددکاری در آنچه او را بر آن واداشته و راهنمایانش در آنچه طلب رعایت کرده ازو. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313 ).

فرهنگ معین

(نَ ) (ص فا. ) ۱ - پیشوا، هادی. ۲ - بلد، بلد راه، کسی که مسیر را می داند.

فرهنگ عمید

۱. کسی که راهی را به دیگری نشان می دهد و او را راهنمایی می کند، راه نماینده، رهبر، پیشوا.
۲. نقشه یا هر چیز دیگر که کسی از روی آن راه و مقصد خود را پیدا می کند.

فرهنگ فارسی

رهنما، راه نماینده، رهبر، پیشوا، هدایت کننده
رهنما. نشان دهند. راه که بعربی دلیل گویند. هادی و نمایند. راه.

فرهنگستان زبان و ادب

{directory} [علوم کتابداری و اطلاع رسانی] سیاهه ای از نام اشخاص و سازمان ها و اماکن و جز آن که معمولاً به ترتیب الفبایی یا رده ای منظم شده باشد
{guide} [گردشگری و جهانگردی] شخصی که نقاط دیدنی را به گردشگران نشان دهد
{pilot} [حمل ونقل دریایی] شخص واجد شرایطی که به ناخدای کشتی در ورود و خروج از بندر کمک می کند
راهنما

جملاتی از کلمه راهنما

رهنوردان تو از درد طلب در هر گام جوی خون از مژه راهنما بگشایند
عنصری را شدند راهنمای که برو خویش را به شاه نمای
در ره عاشقی اندیشه ز گمراهی نیست کز پی گمشدگان راهنما می‌آید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم