لغت نامه دهخدا
دارا بودن. [ دَ ] ( مص مرکب ) مالک بودن. واجد بودن. رجوع به دارا شود.
دارا بودن. [ دَ ] ( مص مرکب ) مالک بودن. واجد بودن. رجوع به دارا شود.
possedere
💡 به این ترتیب روسیه با دارا بودن بیشترین تعداد ارمنیها در خارج از مرزهای کنونی ارمنستان، بزرگترین خانه دیاسپورای ارمنی جهان است.
💡 یکی از ویژگیهای منحصر به فرد این پارک دارا بودن درختان قدیمی و کهنسال است که زیبایی خاصی به این پارک دادهاست. این پارک دارای تمام امکانات رفاهی و اقامتی میباشد.
💡 استفاده از دوموتور قدرتمند توربوفن با قدرت ۲۹۰۰۰ پوند کشش (۱۳۱۵۴کیلوگرم) در ثبت اوجگیری و شتاب و دارا بودن یک سازه هوایی قوی که حاصل هزاران ساعت مطالعه و بررسیهای رایانه ا
💡 لوآنگ نامتا یکی از مناطق کشت برنج و نشکر میباشد. از سوی دیگر این استان با دارا بودن معدن زغال سنگ یکی از تولیدکننده و صادرکنندههای زغال سنگ نیز میباشد.
💡 حج سنت ابراهیم است؛ که مسلمانان در دهه اول آخرین ماه قمری (ذیالحجه) به مسجد الحرام در شهر مکه در عربستان سعودی رفته و مناسک خاص آن را به جا میآورند. هر مسلمان در صورت دارا بودن شرایطی خاص، مکلف است حداقل یک بار در طول عمر خود آن را انجام دهد.
💡 مادهٔ اولیهٔ مورد استفاده در صنعت نساجی الیاف میباشند که با ویژگیهایی نظیر: قابلیت انعطاف، ظرافت و دارا بودن نسبت زیاد طول به قطر مشخص میگردد. الیاف مختلف دارای رفتارهای متفاوتی همچون رفتار حرارتی، شیمیایی، مکانیکی، فیزیکی و غیره بوده که با شناسایی این رفتارها میتوان آنها را در گروههای مختلفی طبقهبندی نمود.