آزاده

اسم دخترانه آزاده یک نام زیبا و معنادار با بار فرهنگی و تاریخی غنی است. در ادامه به معانی مختلف مربوط به این نام پرداخته می‌شود:

آزاده به معنای:

آزاد: اشاره به آزادی و رهایی از قید و بندها دارد.
اصیل و نجیب: نمایانگر اصالت خانوادگی و نجابت شخصیت فرد است.
فروتن و وارسته: به ویژگی‌های اخلاقی مثبت و تواضع اشاره دارد.
شریف و صالح: نشان‌دهنده‌ی فردی با صفات نیکو و اخلاق حسنه است.
عاری از صفات ناپسند اخلاقی: به معنای دوری از رفتارهای ناپسند و غیر اخلاقی است.
رها: به معنای رهایی و آزادی در زندگی و روحیه فردی است.

شخصیتی در شاهنامه

در ادبیات فارسی و به ویژه در شاهنامه، آزاده نام همسر رومی بهرام گور پادشاه ساسانی است که چنگ نوازی می‌کرد. این شخصیت به عنوان نمادی از هنر و زیبایی در فرهنگ ایرانی شناخته می‌شود و انتخاب این نام می‌تواند به فرد حس افتخار و تعلق به تاریخ و ادبیات غنی ایران را منتقل کند.

تاثیر مثبت

افرادی که نام آزاده را دارند، معمولاً به عنوان نمادهایی از آزادی، نجابت و ویژگی‌های اخلاقی مثبت در نظر گرفته می‌شوند. این نام می‌تواند به فرد یادآوری کند که باید در زندگی با آزادگی و ارزش‌های انسانی به پیش برود.

لغت نامه دهخدا

( آزاده ) آزاده. [ دَ / دِ ] ( ص ) آنکه بنده نباشد. حرّ. حرّه. آزاد. آزادمرد. مقابل بنده و عبد. ج، آزادگان

فرهنگ معین

( آزاده ) (دِ ) [ په. ] (ص. ) ۱ - اصیل، نجیب. ۲ - ر ه ا. ۳ - فروتن. ۴ - فارغ. ۵ - سَبُک. ۶ - وارسته. ۷ - ایرانی.

فرهنگ عمید

( آزاده ) ۱. آزاد.
۲. اسیر جنگی ایرانی آزادشده پس از جنگ ایران و عراق.
۳. [قدیمی] آزادمرد، جوانمرد.
۴. [قدیمی] اصیل و نجیب.
۵. [قدیمی] وارسته: ز مادر همه جنگ را زاده ایم / همه بنده ایم ارچه آزاده ایم (فردوسی: ۳/۱۰ ).
۶. [قدیمی] آن که بندۀ کسی نباشد.

فرهنگ فارسی

( آزاده ) ( صفت ) ۱ - آنکه بند. کس نباشد حر مقابل بنده عبد. ۲ - آزاد کرده محرر. ۳ - اصیل نجیب شریف. ۴ - صالح حلال زاده. ۵ - رها مستخلص. ۶ - خاضع فروتن.۷ - فارغ. ۸ - بی بار. ۹- آسوده مرفه. ۱٠ - وارسته. ۱۱ - ایرانی. ۱۲ - اسب گرانمایه اسب پادشاهان.
آنکه بنده نباشد حر آزاد
توشه دادن

فرهنگ اسم ها

اسم: آزاده (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: āzāde) (فارسی: آزاده) (انگلیسی: azade)
معنی: آزاد، اصیل، نجیب، فروتن، وارسته، شریف، صالح، ( در قدیم ) ایرانی، ( اَعلام ) نام زنِ چنگ نوازی در زمان بهرام گور، عاری از صفات ناپسند اخلاقی، رها، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر رومی بهرام گور پادشاه ساسانی

ویکی واژه

عاری از تعصب و صفات ناپسند اخلاقی. آزاده ممکن است در زبان معیار باستان به دو بخش آ - زاده قابل تجزیه باشد که به معنی چیزه عا، عاد یا آق است؛ مانند شاهزاده، یعنی ماتحت شاه.
اصیل، نجیب. فروتن. فارغ. سَبُک. وارسته. ایرانی.

جملاتی از کلمه آزاده

دل آزاده نگردد ز گرفتاران باز کم ز قمری نشود وحشت تنهایی سرو
در دل آزاده ام گرد تعلق فرش نیست سیل از ویرانه من شرمساری می برد
کشیده سر به فلک همچو سرو آزاده سران ملک سر افکنده پیش او منقاد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم