بسنده کردن مصدری مرکب است که بهصورت بَسَندِه کَردَن نوشته میشود و بهمعنای راضی و خشنود شدن است. این واژه از دو بخش «بسنده» که خود بهمعنای کافی و کفایتکننده است و کردن که فعل سازنده مصدر میباشد، تشکیل شده است. در متون ادبی و فرهنگی فارسی، این مفهوم بارها بهکار رفته و بیانگر حالت درونی فردی است که به آنچه دارد، قانع و از طلب بیشتر دست میکشد.
این مفهوم در ادبیات عرفانی و اخلاقی ایران جایگاه ویژهای دارد و بهعنوان فضیلتی اخلاقی ستوده شده است. بسنده کردن نه تنها نشاندهنده قناعت و بینیازی روحی است، بلکه عاملی برای رسیدن به آرامش درونی محسوب میشود. در مقابل، حرص و آز که نقطه مقابل بسنده کردن است، همواره موجب نارضایتی و سیریناپذیری انسان میگردد.
در زبان فارسی امروز نیز این واژه با حفظ همان معنای اصلی بهکار میرود و در گفتار و نوشتار مورد استفاده قرار میگیرد. بسنده کردن بیانگر حالتی است که فرد با وجود امکان دستیابی به امکانات بیشتر، از روی اختیار و آگاهی به آنچه دارد، اکتفا میکند و این ویژگی، نشاندهنده بلوغ فکری و شخصیتی است که در فرهنگ ایرانی همواره ارزشمند تلقی شده است.