ته صدا
ویکی واژه
جمله سازی با ته صدا
زبانِ حسرتِ مخمورِ من، که دریابد ز بس شکسته دلم، ساغرم شکسته صداست
مدار غصه که خون منت حلال بود مشو غمین که نیاید ز حلق کشته صدا
بجز تو خاطر این بوالهوس نمی گیرد به گوش خفته صدای جرس نمی گیرد
ز گند آبکه باج از براز میطلبید تمام جسته صداع و تمامکرده ز کام
ناقوس سکوتی که در آفاق بلند است در گوش دلانگیز و دلِ خفته صدا کن