شباشب

لغت نامه دهخدا

شباشب. [ ش َ ش َ ] ( ق مرکب ) شبانه. در شب. ( فرهنگ فارسی معین ). تا روز نشده. در همان شب. ( یادداشت مؤلف ): از آنجا لشکر را به دو قسمت نموده شباشب بسمت قلعه فرستاد. ( یادداشت مؤلف ). || همه شب. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(شَ شَ ) (اِمر. ق مر. ) همة شب.

فرهنگ عمید

هنگام شب، در وقت شب، شبانه.

فرهنگ فارسی

۱ - همه شب. ۲ - شبانه در شب.

ویکی واژه

ق مر.)
همة شب.

جمله سازی با شباشب

طرب را چون سحر خندان ازو لب گریزان روز محنت زو شباشب
مه که از خجلت آن شمع شکرلب بگریخت تا که رسوا نشود روز شباشب بگریخت
شباشب رفت سوی کوه موعود که آرد نوشداروی گیا زود
هزاران خم مهیا شد شباشب همه از روغن کنجد لبالب
به شبگیری شباشب از سحر پیش برفت و کوه را آورد ب ا خویش