شباشب
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
همة شب.
جمله سازی با شباشب
طرب را چون سحر خندان ازو لب گریزان روز محنت زو شباشب
مه که از خجلت آن شمع شکرلب بگریخت تا که رسوا نشود روز شباشب بگریخت
شباشب رفت سوی کوه موعود که آرد نوشداروی گیا زود
هزاران خم مهیا شد شباشب همه از روغن کنجد لبالب
به شبگیری شباشب از سحر پیش برفت و کوه را آورد ب ا خویش