اتقیاء

لغت نامه دهخدا

اتقیاء. [ اَت ْ] ( ع ص، اِ ) ج ِ تقی. پرهیزکاران. ترس کاران: عالم عادل مؤید مظفّر منصور ظهیر سریر سلطنت و مشیر تدبیر مملکت کهف الفقراء ملاذالغرباء مربی الفضلاء محب الاتقیاء افتخار آل پارس فخرالدوله... ( گلستان ).

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع. ] (اِ. ) جِ تقی، پرهیزکاران، پارسایان.

ویکی واژه

جِ تقی؛ پرهیزکاران، پارسایان.

جمله سازی با اتقیاء

دیگر چون جایی در روند گویند ما حضر بیارید که تکلف شرط نیست. یکی از صحابه روایت کند که نزدیک سلمان در رفتم. نان و ماهی پیش آورد و گفت ما حضر این بود،که رسول نهی فرموده است از تکلف که: «انا و اتقیاءٍ امتی البر امن التکلف.».
و قیل لعیسی بن مریم یا روح اللَّه هل من بعد هذه الأمّة امّة؟ قال: نعم. قیل و ایّة امّة؟ قال: امّة محمد. قیل: یا روح اللَّه و ما امّة احمد؟ قال: علماء، حکماء، حلماء، ابرار، اتقیاء کأنّهم من الفقه انبیاء، یرضون من اللَّه بالیسیر من الرّزق، و یرضی اللَّه منهم بالقلیل من العمل، یدخلهم اللَّه الجنّة بشهادة أن لا اله الّا اللَّه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نحوه یعنی چه؟
نحوه یعنی چه؟
شی یعنی چه؟
شی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز