لغت نامه دهخدا - صفحه 353
- کنید
- هندام
- فرتوت
- جستار
- محتوی
- شفاهی
- مزاحم
- آجیده
- توجع
- ترك
- بارچاه
- برزیگر
- بشستن
- براهیم
- اشعه
- انحدار
- شرابی
- نادر شاه
- اباء
- خوش ترش
- شایبه
- رقیقه
- شدن
- رهبری کردن
- بیشترین
- فراخور
- گریدن
- نمایشگاه
- گوارانی
- ازحال
- پروای
- خلود
- نامساعد
- قمی
- حبیب
- نادر
- مسلم
- کوچک
- عاشق
- ترکی
- کوثر
- صادق
- آرزو
- موسی
- ثریا
- رسول
- جعفر
- خاك
- خالی بودن
- نگارش نامه
- مندوی
- برداشت
- صدیق اکبر
- اتساع
- ادغام
- ارغند
- استار
- عرمرم
- رباح
- تشریف