فرهنگ معین - صفحه 132
- خون سیاوشان
- خير
- خُوْ
- خیزآب
- خیکی
- دارابی
- دارافزین
- داروینیسم
- داغان
- داغدار
- دامنه دار
- داهل
- داو دادن
- دایر کردن
- دب اصغر
- دب اکبر
- دباغت
- دربت
- دررفتن
- درز کردن
- درشکه
- درلک
- درمسنگ
- درنوردیدن
- دریغ خوردن
- دست انداختن
- دست چین
- دست گزیدن
- دستوانه
- دستي
- دستگردان
- دغلي
- دق کردن
- دك
- دم پخت
- دمبل
- دندان زدن
- دندان نمودن
- دنگال
- دهدار
- دوالک باختن
- دورنگار
- دولچه
- دگراندیش
- دگنگ
- دیوان خانه
- دیّوث
- دیگ افزار
- ذئب
- ذبل
- ذره بینی
- ذلق
- ذواللسانین
- ذوقافیتین
- ذي
- ذی حیات
- ذی فن
- رابح
- رادیکالیسم
- راضع