دایر کردن

لغت نامه دهخدا

دایر کردن. [ ی ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گردان ساختن. براه انداختن. بگردش داشتن. بقرار سابق باز بردن. || آباد کردن. معمور کردن. آبادان کردن. || رواج دادن و رایج کردن. || تأسیس کردن. بوجودآوردن. || متعلق و وابسته کردن.

فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) ۱ - به گردش انداختن . ۲ - آباد کردن .

ویکی واژه

به گردش انداختن.
آباد کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال اوراکل فال اوراکل فال تاروت فال تاروت فال تماس فال تماس