غانی

لغت نامه دهخدا

غانی. ( ع ص ) نعت فاعلی از غنا. سرودکننده. ( غیاث ). || توانگر. مالدار. ( منتهی الارب ).
غانی. ( اِخ ) شاعری عطار از شعرای عصر فاتح اکری. وی وصایای لقمان حکیم را از فارسی به ترکی ترجمه کرده است. ( کشف الظنون چ 1 استانبول ج 2 ص 635 ).
غانی. ( اِخ ) رجوع به محمدبن احمد السامی شود.

فرهنگ معین

[ ع . ] (ص . ) ۱ - بی نیاز. ۲ - توانگر.
[ ع . ] (ص . ) سرود گوینده .

فرهنگ فارسی

۱ - بی نیاز . ۲ - توانگر مالدار .

ویکی واژه

سرود گوینده.
بی نیاز.
توانگر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال چوب فال چوب فال ابجد فال ابجد فال تک نیت فال تک نیت