فصاحت

فصاحت

فصاحت به معنای بیان واضح، شیوا و رسا است. این واژه در زبان و ادبیات فارسی و عربی کاربرد دارد و به توانایی فرد در بیان افکار و احساسات خود به گونه‌ای که قابل فهم و تأثیرگذار باشد، اشاره دارد.

فصاحت شامل ویژگی‌های زیر است:

وضوح: کلام باید به‌گونه‌ای باشد که شنونده یا خواننده به راحتی بتواند آن را درک کند.
رسا بودن: بیان باید به گونه‌ای باشد که احساسات و مفاهیم به خوبی منتقل شوند.
استفاده از واژگان مناسب: انتخاب کلمات و عبارات باید به‌گونه‌ای باشد که با موضوع و مخاطب همخوانی داشته باشد.
ترکیب جملات: جملات باید به صورت منطقی و منسجم کنار هم قرار گیرند تا پیام به خوبی منتقل شود.

فصاحت به عنوان یک ویژگی مهم در سخنرانی، نویسندگی و ارتباطات عمومی شناخته می‌شود و در ادبیات فارسی، شاعران و نویسندگان بزرگ به فصاحت و بلاغت در آثار خود توجه ویژه‌ای داشته‌اند.

لغت نامه دهخدا

فصاحت. [ ف َ ح َ ] ( ع مص ) گشاده زبان شدن. ( ترجمان علامه جرجانی ). گشاده سخن و درست مخارج گردیدن. ( منتهی الارب ). فصیح شدن. ( از اقرب الموارد ). || زبان آور شدن. ( منتهی الارب ). || بزبان عربی سخن گفتن اعجمی و معنیش دریافت شدن یا عربی بودن وزبان آور گردیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) سخن فصیح. شعر شیوا

فرهنگ معین

(فَ حَ ) [ ع. فصاحة ] ۱ - (مص ل. ) فصیح بودن، زبان آور بودن. ۲ - (اِمص. ) روانی کلام، زبان آوری.

فرهنگ عمید

۱. فصیح بودن، زبان آور بودن.
۲. روان بودن سخن.
۳. تیززبانی، زبان آوری.
۴. روانی کلام.
۵. (ادبی ) در بدیع، خالی بودن کلام از ضعف تٲلیف، تنافر، و تعقید لفظی و معنوی.

فرهنگ فارسی

فصیح بودن، زبان آوربودن، روان بودن سخن، تیززبانی، زبان آوری، روانی کلام
۱ - ( مصدر ) روان بودن سخن ۲ - ( اسم ) روانی کلام تیز زبانی زبان آوری. توضیح فصاحت بر سه قسم است: فصاحت کلمه فصاحت کلام فصاحت متکلم. یا فصاحت کلمه. عبارتست از سلامت آن از غرابت و تنافر حروف و مخالف قیاس صرفی. یا فصاحت کلام. عبارتست از خلوص آن از تنافر کلمات و ضعف تالیف و تعقید لفظی و معنوی با فصاحت آن ( و بعضی خصوص آن را از تکرار و تتابع اضافات نیز شرط کرده اند ) یا فصاحت متکلم. عبارتست از توانایی متکلم بر تالیف کلام فصیح هر چند تکلم بکلام فصیح نکند و بدون داشتن این قوه فصیح نیست هر چند بر حسب اتفاق کلمه تکلم بکلام فصیح کند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فَصاحت،ادای صحیح و دقیق حروف است.
فَصاحت،ادای صحیح و دقیق حروف، بیان مقصود در قالب کلمات عاری از ابهام، غرابت و ضعف تألیف می باشد.
احکام مرتبط
از فصاحت به معنای نخست در باب صلات سخن گفته اند
از ویژگی های مؤذن
مستحب است مؤذن از ویژگیهایی، از جمله فصاحت برخوردار باشد مقصود از فصاحت در اینجا معنای اصطلاحی آن؛ یعنی بیان مقصود با الفاظ فصیح نیست؛ زیرا الفاظ اذان توقیفی و غیر قابل افزایش و نقصان است؛ بلکه مراد، معنای لغوی فصاحت؛ یعنی ادای حروف بدون لکنت و به صورت واضح و کامل است
فصیح ادا کردن بعضی از حروف در اذان
...

جملاتی از کلمه فصاحت

اشعار نو او نیز درون‌مایه‌ای تازه و ابتکاری دارد و چون فصاحت زبان و قوت بیان سایه با این درون‌مایهٔ ابتکاری همگام شده، نتیجهٔ مطلوبی به‌بار آورده است. خود او معتقد است برای او اصل عاطفهٔ شعر است.
تا کلک او به گاه فصاحت روان بود بازار او به نزد بزرگان بود روا
زبان اکثر مردم روستا نیز عربی می‌باشد و به همین زبان نیز صحبت می‌کنند. عرب های ساکن در روستای آبشور از طایفه آل‌سعدی و از ایل بزرگ عرب خمسه می‌باشند. متاسفانه در سال‌های اخیر از فصاحت زبان عربی کاسته شده است به‌طوری که بعضی از کلمات یک نسل با نسل بعدی تفاوت دارد و روبه فارسی شدن می‌باشد.
چونانکه ز بس فصاحت و معنی در صنعت آن فرو چکانم زر
ابن تومرت در حضور یاران و مردم گریه و از باب امتحان به او گفت که قرآن بخواند و او هر بخش از کتاب خدا را که به وی نشان دادند با فصاحت تمام تلاوت کرد. به پرسش‌هایی که از موطّأ و کتب فقه و اصول از ونشریسی شد، چنان پاسخ گفت که تعجب همگان را برانگیخت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم