سطح به معنای یک رویه صاف و هموار است که میتواند به عنوان یک بستر یا زمینه برای فعالیتهای مختلف مورد استفاده قرار گیرد. این واژه در زمینههای مختلفی از جمله علوم، ریاضیات، و حتی هنر به کار میرود. در ریاضیات، سطح به یک مجموعه از نقاط در فضای دو بعدی اشاره دارد که میتواند به شکلهای مختلفی مانند دایره، مربع یا مثلث باشد. در علوم طبیعی، این واژه میتواند به ویژگیهای فیزیکی یک جسم یا ماده اشاره کند، مانند سطح آب در یک ظرف یا زمین. همچنین در زمینههای اجتماعی و فرهنگی، میتواند به وضعیت یا جایگاه افراد در جامعه اشاره داشته باشد، مانند سطح تحصیلات یا درآمد.

سطح
لغت نامه دهخدا
از خط بغداد و سطح دجله فزون است
نقطه ای از طول و عرض جای صفاهان.خاقانی.دائره تنوره بین ریخته نقطه های زر
کرده چو سطح آسمان خط سرای زندگی.خاقانی. || جزو خارجی هرجسم. ( فرهنگ فارسی معین ). || آنچه جسم را از فضای محیط جدا کند. و آن طول و عرض دارد و عمق ندارد. ( فرهنگ فارسی معین ). || سطح به اصطلاح هندسه. هرآنچه طول و عرض دارد بی عمق. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ). طول است و عرض بس و از جسم به یک بعد کمتر است [ یعنی بعد عمق ]. ( التفهیم ). مقداری صاحب دو بعد طول و عرض تنها و بحس ادراک نشود مگر با جسم چه آن نهایت جسم است و بالانفرادتنها بوهم ادراک گردد. ( مفاتیح ). رجوع به تعریفات شود.
- سطح بسیط؛ سطح مستوی. ( فرهنگ فارسی معین ).
- سطح تابش؛ در اصطلاح فیزیکی سطحی است عمود بر سطح انعکاس که شعاع تابش و شعاع انعکاس در روی آن قرار دارد.
- سطح راست؛ سطحی است که بر دو خط موازی بگذرد. ( فرهنگ فارسی معین ).
- سطح محدب؛ سطح روئین جسم. ( فرهنگ فارسی معین ).
- سطح مستوی؛ سطحی که همه اجزای آن مساوی باشد نه آنکه بعضی بالا باشد و بعضی فرود. آنچه طول و عرض قبول کند. ( فرهنگ فارسی معین ).
- سطح مقعر؛ سطح زیرین جسم. ( فرهنگ فارسی معین ).
|| در اصطلاح مدارس قدیم مقابل درس خارج است و آن تدریس مطالب فقهی و اصولی است از متن کتاب.طلاب پس از پایان دوره تحصیلات عمومی و مقدماتی بتحصیلات تخصصی فقه و اصول میپرداختند و چون قوه آنان هنوز ضعیف بوده، استاد مطالب را کلمه بکلمه از روی کتاب بدیشان تدریس میکرد. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بالای هرچیزی که پهن و هموار باشد، روی چیزی.
۳. (ریاضی ) مساحت.
۴. میزان، حد: سطح بهداشت در شهر تهران بالاتر است.
۵. دورۀ دوم تحصیلات طلبگی.
۶. [مقابلِ دور] (هنر ) در خوشنویسی، حرکات قلم به صورت افقی، عمودی، مایل.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - بام. ۲ - بالای هر چیز که هموار و پهن باشد. ۳ - جزو خارجی هر جسم. ۴ - آنچه جسم را از فضای محیط جدا کند و آن طول و عرض دارد و عمق ندارد. یا سطح بسیط. سطح مستوی. یا سطح راست. سطحی است که بر دو خط مساوی بگذرد. یا سطح مستوی. آنچه که طول و عرض را قبول کند. ۵ - امری که طولا و عرضا قابل انقسام باشد. یا سطح محدب. سطح رویین جسم. یا سطح مقعر. سطح زیرین جسم. ۶ - طراز حد: سطح زندگی جمع سطوح. ۷ - ( در اصطلاح و تعلیمات روحانی شیعی ) دوره متوسطه تحصیلات علوم قدیمه است. این دوره در میان دوره مقدماتی و دوره تحصیلات قرار دارد. طلاب پس از پایان دوره تحصیلات عمومی و مقدماتی به تحصیلات تخصصی فقه و اصول میپرداختند و چون آنان هنوز ضعیف بود استاد مطالب را کلمه بکلمه از روی کتاب بدینسان تدریس میکرد.
گسترانیدن. بگسترانیدن. یا بر زمین افکندن. یا بر پهلو خوابانیدن. یا جزو خارجی هر جسم.
دانشنامه عمومی
سطح (آلبوم). سطح آلبومی از هنرمند اهل کانادا سارا مک لاکلن است.
این آلبوم در جدول آلبوم های کانادایی، در رتبه اول و در بیلبورد ۲۰۰، جزو ده آلبوم اول قرار گرفت. همچنین این آلبوم برنده چهار جایزه جونو شده است.
همهٔ ترانه ها توسط سارا مک لاکلن، ( بجز در موارد ذکر شده ). موسیقی تمام آهنگ ها توسط پیر مارچند نوشته شده است.
دانشنامه آزاد فارسی
(یا: رویه) از مفاهیم اصلی هندسه که در هندسه مقدماتی تعریف دقیق ندارد و آن را به صورت یک مفهوم اولیه و تعریف نشده می پذیریم. معمولاً سطح را مرز بین جسم فیزیکی و فضا می دانند که عمق ندارد و دارای دو بُعد است. ساده ترین سطح را «صفحه» plane می گویند که در واقع سطح تخت و مستقیم است. در هر صفحه دست کم سه نقطۀ غیرواقع بر یک خط راست وجود دارد و یا هر سه نقطۀ غیرواقع بر یک خط راست از یک صفحه می گذرد. انواع سطح ها عبارت اند از سطح شیبدار، سطح دوّار شامل سطح کروی، سطح هرمی، سطح استوانه ای و سطح مخروطی.
ویکی واژه
area
بام.
روی هر چیز که هموار و پهن باشد.
رویه.آنچه جسم را از فضاي محيط جدا کند، و آن طول و عرض دارد و عمق ندارد.
جمله سازی با سطح
ور سموم قهر تو بر سطح دریا بگذرد ز آب دریا تا قیامت آتشین خیزد غبار
بر هر مبارزی که نه از نام اوست حرز از سطح آب کم بود اطراف جوشنش
گر ز پستی بربلندی پویه بردارد رود چون نگه کز دشت میآید به سطح کوهسار
آل عیشی ۱٬۵۰۰ نفر جمعیت دارد و ۴۲۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.
هلال ذی الحجه باز طلوع کرد از سپهر به سطح غبرا فزود فروغ از مهر چهر
فروغ پایه تختش به سطح چرخ نهم عیانتر است که بالای کوه شعله نار