خوش خیم

لغت نامه دهخدا

خوش خیم. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( ص مرکب ) مقابل دژخیم. ( یادداشت مؤلف ). نیکوسرشت. نیکوخوی.

فرهنگ معین

( ~. ) (ص مر. ) ۱ - خوش خلق ، نیک نهاد. ۲ - در اصطلاح پزشکی : بی خطر.

فرهنگ عمید

ویژگی تومور یا غدۀ بی خطر: تومور خوش خیم.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - خوش اخلاق خوش رفتار . ۲ - نیک فطرت نیک نهاد نیک سرشت .

دانشنامه آزاد فارسی

خوش خیم (benign)
اصطلاحی برای توصیف رشد غیرسرطانی، مثلاً پولیپ. همچنین، در پزشکی برای هر وضعیتی به کار می رود که برای سلامتی بیمار خطری ندارد.

ویکی واژه

خوش خلق، نیک نهاد.
در اصطلاح پزشکی: بی خطر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم