لغت نامه دهخدا
گهرپرست. [ گ ُ هََ پ َ رَ ]( نف مرکب ) مخفف گوهرپرست. رجوع به همین کلمه شود.
گهرپرست. [ گ ُ هََ پ َ رَ ]( نف مرکب ) مخفف گوهرپرست. رجوع به همین کلمه شود.
( صفت ) ۱ - پرستند. گوهر: پیش عکس تاج تو شمع هوا گوهر پرست زیر پای دست تو دست سپهر اخترفشان. ( فرخی ) ۲ - گوهر فروش گوهری جواهری: بسی سالها شد که گوهر پرست نیاورد از این گونه گوهر بدست. ( نظامی )