لغت نامه دهخدا وجاق. [ وُ ] ( معرب، اِ ) اوجاق. اجاق. جای آتش. ( اقرب الموارد ). جایگاه آتش. موقد. || نسق از لشکر و غیر آن. ج، وجاقات. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). ج، وجاقات. ( اقرب الموارد ). این کلمه عربی نیست. ( المنجد ).