ناگزارده

لغت نامه دهخدا

ناگزارده. [ گ ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) انجام نایافته. انجام ناداده. اداناکرده: اگر رکاب عالی... حرکت کرده بودی و کاری بر ناگزارده و این خبرآنجا رسیدی ناچار باز بایستی گشت. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ عمید

ادا نشده، انجام نشده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شی
شی
فمبوی
فمبوی
رویت
رویت
رساله
رساله