ممحوض

لغت نامه دهخدا

ممحوض. [ م َ ] ( ع ص ) خالص. بی آمیغ. ( از آنندراج ): رجل ممحوض النسب؛ مرد خالص گوهر. ( منتهی الارب ). گهری. نژاده. رجل ممحوض النسب؛ مرد خالص نسب. ( از اقرب الموارد ). رجل ممحوض النسب و الحسب؛ مرد خالص نسب پاک گوهر. ( ناظم الاطباء ). اصیل. نجیب. نسیب. پاک نژاد. پاک گهر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).