قتادی

لغت نامه دهخدا

قتادی. [ ق ُ دا ] ( ع ص ) ابل ٌقُتادی ̍؛ شتران دردگین شکم از خوردن قتاد. ( منتهی الارب ). شترانی که از خوردن قتاد درد شکم گرفته باشند.( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قتاد شود.
قتادی. [ ق َ دی ی ] ( اِخ ) اسبی بود مر خزرج را و این به قتاده منسوب نیست. ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال شمع فال شمع فال فنجان فال فنجان فال جذب فال جذب