جوخی

لغت نامه دهخدا

جوخی. [ ج َ خا ] ( ع اِ ) اسم است برای اِماء. ( ذیل اقرب الموارد از تاج العروس ). اسم است برای داهان. ( منتهی الارب ).
جوخی. [ ج َ خا ] ( اِخ ) موضعی است نزدیک زبالة،و گاه «جوخاء» با مدّ آید. ( منتهی الارب ) ( مراصد ).
جوخی. [ ج َ خا ] ( اِخ ) ( یوم... ) جنگی است معروف در عصر اسلام. ( مجمع الامثال میدانی ).
جوخی. [ ج َخا ] ( اِخ ) دهی است از توابع واسط. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

دهی است از توابع واسط
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال فرشتگان فال فرشتگان فال تک نیت فال تک نیت