لغت نامه دهخدا
جواس. [ ج َوْ وا ] ( ع اِ ) شیر. اسد. ( منتهی الارب ). || ( ص ) کسی که در میان مردم رَوَد و فساد کند در میان آنان. ( از اقرب الموارد ).
جواس. [ ج َوْ وا ] ( ع اِ ) شیر. اسد. ( منتهی الارب ). || ( ص ) کسی که در میان مردم رَوَد و فساد کند در میان آنان. ( از اقرب الموارد ).
شیر اسد یا کسیکه در میان مردم رود و فساد کند در میان آنان.