تدلق

لغت نامه دهخدا

تدلق. [ ت َ دَل ْ ل ُ ] ( ع مص ) بیکبار رسیدن سیل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بناگاه رسیدن سیل. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ): تدلق السیل علیه؛ اندفع. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

بیکبار رسیدن سیل به ناگاه رسیدن سیل تدلق السیل علیه اندفع.

سلیقه یعنی چه؟
سلیقه یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز