تحادث

لغت نامه دهخدا

تحادث. [ ت َ دُ ] ( ع مص ) با هم سخن گفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). با یکدیگر حدیث گفتن. ( آنندراج ) ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ). با یکدیگر حدیث کردن. ( زوزنی ).

فرهنگ معین

(تَ دُ ) [ ع. ] (مص ل. ) هم سخن شدن، با هم سخن گفتن. ج. تحادثات.

فرهنگ عمید

با هم حدیث گفتن، با هم سخن گفتن.

ویکی واژه

هم سخن شدن، با هم سخن گفتن.
تحادثات.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پرده برداشتن
پرده برداشتن
قرین رحمت
قرین رحمت
فاسد
فاسد
بی عرزه
بی عرزه