ارتماز

لغت نامه دهخدا

ارتماز. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) جنبیدن. || جنبیدن قوم در مجلس برای برخاستن یا برای خصومت. || اضطراب کردن. مضطرب بودن از زخم. ( تاج المصادر بیهقی ). پریشان حال شدن از زخم. طپیدن از زخم یعنی ضرب.

فرهنگ فارسی

جنبیدن پریشان حال شدن از زخم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
محتمل
محتمل
چهارپایان
چهارپایان
باوانم
باوانم
فال امروز
فال امروز