قیلی ویلی رفتن

لغت نامه دهخدا

قیلی ویلی رفتن. [ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) قیلی ویلی رفتن یا کردن دل، قند تو دل کسی آب شدن. شایق و مایل به چیزی بودن. خبری خوش شنیدن و از آن مسرور شدن. غنج زدن دل. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

یا قیلی ویلی رفتن دل. قند تو دل کسی آب شدن شایق و مایل به چیزی بودن خبری خوش شنیدن و از آن مسرور شدن غنج زدن دل.

جمله سازی با قیلی ویلی رفتن

مرگ از آن به که مرا از تو خجل باید بود نه گناهی و نه خوفی و نه قیلی و نه قال
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بلا
بلا
آویزون
آویزون
اعتبار
اعتبار
تازه
تازه