چاه مطار
فرهنگ فارسی
جمله سازی با چاه مطار
ما را مطار زان سوی قاف است در شکار ما قصد صید مرده چو کرکس نمیکنیم
داد هزار جان بده باده آسمان بده تا که پرد همای جان مست سوی مطار من
ای زنده گشتگان به زمستان کجا بدیت آن سو که وقت خواب روان را مطار شد
مرغان جستهایم ز صد دام مردوار دامیست دام تو که از این سو مطار نیست
مطال مدت تو، عقل را بدوزد چشم مطار همت تو، و هم را بسوزد بال