وادی خاموشان

لغت نامه دهخدا

وادی خاموشان. [ ی ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) گورستان. ( ناظم الاطباء ). قبرستان. ( یادداشت مؤلف ):
عاقبت منزل ما وادی خاموشان است
حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز.حافظ ( دیوان چ قزوینی - غنی ص 179 ).دیدم زمیی چو دیگ جوشان
بی توشه چو وادی خموشان.مکتبی.|| جای بی سکنه و بی آواز. ( یادداشت مؤلف ). || ظاهراً نام جایی اساطیری است و بعدها حافظ آن را به معنی گورستان نقل کرده است. و حالا در تداول عامه جایی را که مردم آن ساکت نشسته اند گویند: مثل وادی خاموشان. ( از یادداشتهای مؤلف ).

جمله سازی با وادی خاموشان

گرچه پروانه ندارد خطر از شمع خموش حرف یک سوخته پروانه خاموشان است
ز خوان عالم بالاست رزق خاموشان سحاب آب دهد تیغ کوهساران را
مطلب نور بصیرت ز پریشان سخنان کاین چراغی است که در خانه خاموشان است
شور می نوشان نگر وان نور خاموشان نگر جملگی سر گشت آن کو مرد اندر پای دل
خاک ما از عافیت آباد خاموشان بود حرف نتوان بر لب ما چون لب پیمانه بست
چه قبله کرده‌ای این گفت و گو را طلب کن درس خاموشان کدامست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سرشک
سرشک
چارپايان
چارپايان
ساقی
ساقی
سطح
سطح