نایب تنگری

لغت نامه دهخدا

نایب تنگری. [ ی ِ ب ِ ت َ گ َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) قائم مقام خدا، چه نایب در عربی قائم مقام و تنگری در ترکی خدا را گویند و آن کنایه است از خلیفه و پادشاه. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

قائم مقام خدا چه نایب در عربی قائم مقام و تنگری در ترکی خدا را گویند و آن کنایه است از خلیفه و پادشاه.

جمله سازی با نایب تنگری

هر کودک بلغاری که حماسه آسپاروح را که به‌وسیلهٔ پروتو بلغارها (بلغارهای ترک) در کلاس اول در بلغارستان به بالکان آورده شده می‌خواند، می‌تواند از روی دل درک کند. علاوه بر این، کودکان دبستانی در جشنواره بهاری «مادر مارس» که توسط پروتو بلغارها نیز آورده شده‌است، بخش‌هایی از حماسه آسپاروه را بازی می‌کنند. در قسمت انیمیشن، خان آسپاروه اولین ایالت بلغارستان را تأسیس کرد و از خدای آسمان تنگری خواست تا آن را جشن بگیرد. قبل از تقدیم باید یک دسته شوید را در آتش مقدس بسوزاند، اما شوید را جایی پیدا نمی‌کند. برای همین خیلی غمگین می‌شود. خواهرش که در سواحل ولگا دور است، درد آسپاروه را حس می‌کند و دسته ای شوید را به پای شاهین می‌بندد و می‌فرستد. مجارستانی‌ها همچنین دارای داستان آتیلای بسیار طولانی و حماسه‌های قدیمی ترکی هستند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال حافظ فال حافظ فال تک نیت فال تک نیت فال جذب فال جذب