مانند اباد

لغت نامه دهخدا

( مانندآباد ) مانندآباد. [ ن َن ْ ] ( اِ مرکب ) اشاره به عالم برزخ است و آن عالمی باشد میان ملک و ملکوت. ( برهان ). به معنی برزخ و عالم مثال است که در میان ملک و ملکوت حایل است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). ظاهراً از برساخته های فرقه آذر کیوان است. ( حاشیه برهان چ معین ).

فرهنگ فارسی

( مانند آباد ) عالم برزخ

جمله سازی با مانند اباد

مانند باد می شد و می کرد دمبدم در آب «رود» مردمک چشم من شناه
سطبریش افزون ز خرطوم پیل فروزان کبودش مانند نیل
چو اینها سپهدار بشنید ازو برافروخت مانند گلبرگ رو
مانند خارزاری کاتش زنند در وی سوزد ز بیم خویت اجزای ناله هم را
نرم رو بودی چو آب و تیزتک مانند باد سم چون پولاد او بر خاک ره آتش فشان
بدون آنکه او را مثل و مانند بود یا او بکس ماند به پیوند
گشت بر من روز و شب چندانکه گشت از گشت او موی من مانند روز و روی تو مانند شب
چرا آن نگویی که باشد درست بدان بد بسازی که مانند تست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال قهوه فال قهوه فال چوب فال چوب فال تک نیت فال تک نیت