قبا کندن

لغت نامه دهخدا

قبا کندن. [ ق َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کندن قبا. آماده شدن:
آصفی مرغ سحر نعره زنان است هنوز
گل به صد ناز قبا کنده و واافتاده.خواجه آصفی ( از آنندراج ).گشاد بند قبای تو خوش بود لیکن
هزار بار بود خوشتر آن قبا کندن.مسیح کاشی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - کندن قبا۲ - ( مصدر ) آماده شدن مهیا شدن.

جمله سازی با قبا کندن

جان کندن بیفایده کاری نبود باید که زمغز جان برون آید کار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
رویت یعنی چه؟
رویت یعنی چه؟
جستجو یعنی چه؟
جستجو یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز